آزربايجان تاريخي-تاريخ آذربايجان

ملتى كه تاريخ خود را نداند محكوم به تكرار آن است

تركهاي سومر، بانيان تمدن بشري 1:.


به گواه تاريخ، منطقه غرب ايران ، خصوصا آذربايجان ،
مهد تمدن بشري بوده است ولي متاسفانه شوينيسم فارس به علت كينه توزي با تاريخ ايران
باستان، و ترس از اينكه، برملا شدن حقايق آن، پوچي و دروغ بودن ادعاي آنان مبني بر
وجود تمدن پوشالي 2500 ساله آريايي/ پارسي در فلات ايران را ثابت خواهد كرد، لذا از
نشر حقايق مربوط به آن شديدأ ممانعت كرده، و با وقاحت تمام تمدن هاي درخشان قبل از
هخامنشي را بي اهميت و قبل از تاريخ مي نامند. لازم به ذكر است كه در همه جاي دنيا
به دوران قبل از اختراع خط توسط سومرها، يعني تقريبا 6000 سال قبل، دوران قبل از
تاريخ ميگويند، ولي در ايران شوينيسم فارس 2500 سال را مرز بين دوران قبل و بعد از
تاريخ معرفي ميكند تا توجه مردم به سوي تمدن هاي باستاني فلات ايران جلب نشود. اين
عمل زشت و غير انساني، خيانت بزرگي است كه قومگرايان فارس به ايرانيان در كل و
خصوصا به آذربايجاني ها كه وارثين واقعي تمدنهاي قوتتي ها، ايلاميان، سومريان،
ماننا ها، مادها، اورارتوها و. . . ميباشند.


آثار و نشانه هاي فراواني از تمدن هاي قديم آذربايجان به صورت صدها تپه تاريخي
هزاران ساله در همه جاي آذربايجان پراكنده هستند و به امان خدا رها شده اند. دزدان
و قاچاقچيان آثار باستاني، با تشويق اشخاص ضد آذربايجاني داخل حكومت، كه خودشان نيز
در اين دزديها و فروش اين آثار دست دارند، در آنجا ها بدون هيچ ممانعتي به غارت
آثار باستاني آذربايجان مشغول هستند و آنچه هم از غارت دزدان در امان مانده توسط
حاكميت شوينيستي فارس به بهانه هاي مختلف تخريب ميشوند و نمونه بارز آن تخريب ارگ
عليشاه و محوطه تاريخي مسچد كبود در تبريز ميباشد.


عده زيادي از محققين سرشناس، مثل آرتور كسيت، هنري فيلد و ... آذربايجان را سرزمين
ظهور انسان متفكر و مهد جامعه متمدن ميدانند.

سومريان كه امروزه بانيان تمدن بشري شناخته ميشوند اقوامي التصاقي زبان، با زباني
خيلي نزديك به تركي امروزي، بودند كه بعد از مهاجرت از آسياي ميانه و سكونت چند صد
ساله در آذربايجان به بين النهرين كوچ كردند و با اطمينان ميتوان سومرها را اجداد
آذربايجاني ها و تمدن آنها را شاخه اي از تمدن باستاني آذربايجان به شمار آورد.


چون تمدن سومر رابطه و خويشاوندي تنگاتنگي با تمدن هاي آذربايجان باستان قوتتي،
هوري، آراتتا، ماننا، اورارتو، ماد، دارد و خود شاخه اي از تمدن باستاني آذربايجان
شمرده ميشود، لذا مطلب را با بحثي كوتاه در مورد تاريخ سومرها ادامه ميدهيم.


سومرها شاخه اي ازاقوام آسياني اورال ـ آلتائيك بودند كه در حدود 6000 سال قبل از
ميلاد، همراه با اقوام خويشاوند خود، هوري ها، ايلاميان، و. . . از آسياي ميانه كوچ
كرده و دولتهاي مقتدري را در ايران، آناتولي و بين النهرين ايجاد كردند. آثار
باقيمانده از اقوام نامبرده نشانگر آن است كه، همه آن تمدن ها داراي منشاء مشترك
بوده و يك حوزه تمدني مشترك را تشكيل ميدادند و اقوامي كه آن تمدن ها را بنا نهاده
بودند، داراي ريشه نژادي، زباني و فرهنگي مشترك بودند.


جغرافياي ارضي سومرها شامل بين النهرين، شمال غرب خليج كنگر
( خ. فارس ) امروزي و غرب
خوزستان امروزي بود. البته برخي از تاريخدانان، سومرها، اجداد تركان را، نه مهاجر،
بلكه بوميان اصيل بين النهرين ميشمارند و عقيده دارند كه، بعدها در طول اعصار به
آذربايجان، آسياي ميانه و. . . پخش شده اند.


سومريان در كتيبه هاي سومري بصورت واضح اشاره ميكنند كه، از كوههاي شمال و شمال شرق
ايم كورا، ايم= شمال_شرق، كورا= كوه به بين النهرين آمده بودند. سومرها خودشان خود
را " كارا كل" يعني سياه سر ميناميدند، نه سومر.


سومرها در حدود 5500 سال قبل از ميلاد از اقوام هم نژاد و همزبان خود در آذربايجان
يعني هوري ها، سابيرها سوبار ها، قوتتي ها، لولوبي ها، آذ ها، جدا شده و به بين
النهرين كوچ كرده و در آنجا اولين تمدن مدني بشري را بنا نهادند. سومر ها تمدن هاي
شهري ur، Mari، uruk، nippur، kish، را در حدود 4500 سال قبل از ميلاد بنا نهاده
بودند. سومرها به عنوان اولين قانونگذاران بشريت بشمار ميروند و از Dungi پادشاه
اور و نيسابا و اورو كاجينا شاه لاقاش 2600 سال قبل از ميلاد مجموعات عظيمي از
قوانين به جاي مانده كه مربوط به همه مسائل زندگي ارث، خريد و فروش، مجازات مامورين
دولتي متهم به رشوه خواري، قوانين حقوقي زنان، ميباشند. بعدها حمورابي شاه سامي
بابل دستور داد تا آن قوانين را جمع آوري كرده و بر روي لوحه هاي سنگي بنويسند، كه
امروزه تحت نام " قوانين حمورابي" معروف هستند." ( منبع 3 )


تمدن سومري بر پايه سيستم دولت ـ شهري بنا گشته بود، هرچند كه پايه اقتصادي آن
بيشتر بر كشاورزي استوار بود، تا به صنعت. در هزاره سوم قبل از ميلاد، سرزمين سومر
تقريبا داراي 13 شهر بود و هر شهري با دهات زيادي احاطه شده بود. جمعيت شهرهاي
سومري تخمينأ بين 10- 50 هزار نفر بود.


اولين دولت سومري كه در تاريخ ثبت شده است، توسط etana، حاكم شهر " كيش"، در 3000
سال ق. م. تاسيس شد. لوحه هاي سومري از او به عنوان شاهي كه براي مردم ثبات و رفاه
به ارمغان آورد، ياد شده است.



 




حكومت سومر بعدأ به دست حاكمان شهر اوروك "uruk" افتاد. شاهان معروف سلسله اوروك
عبارتند از: enmerkar، lugalbunda، gilgamish ، dumuzi، شاهان اين سلسله افرادي
مدبر و شجاعي بودند و كارهاي شجاعانه و خارق العاده آنها الهام بخش حماسه سرايي هاي
زيادي در بين شعرا و نويسندگان آن دوره سومر شده است، حماسه معروف گيل قاميش نيز
مربوط به اين دوران است. اين دوره، يكي ازعصرهاي طلايي ادبيات و شعرنويسي سومر
بشمار ميرود." ( منبع 2 )


بعد از سلسله اوروك، به ترتيب حكومت بدست سلسله هاي شاهي شهرهاي " Ur " و "Lagash "
افتاد. در حوالي 2350 ق. م. سارگون حاكم سامي شهر Agade Akkad، حاكم بر سومر شد و
به همراه آن زبان اككديان در كنار زبان سومري رسميت يافت. سارگون شاه اككد حكومت
خود را تا مناطق دور دست در شمال و غرب گسترش داد و بارها برعليه قوتتي ها در
آذربايجان و ايلاميان لشكر كشي كرد. بدستور سارگون قوانين و نوشتجات سومري به زبان
سامي ترجمه شده و در معبد "ائرئخ" نگه داري شد. بعدها آشور بني پال از اين نوشته ها
نسخه برداري كرده و به آشور برد و به اين صورت قوانين و نوشتجات سومريان در بين
اقوام مختلف پخش و نگهداري شد.


در لوحه هاي سومري، از افتادن قدرت به دست سامي ها بعنوان اولين فاجعه ياد شده است.
در دوره اكدي ها، نارام سين، نوه سارگون ?به دلايل نامشخصي، به شهر مذهبي سومرها
"نيپور" حمله و معبد بزرگ آنجا را غارت كرد. منابع سومري از آن بعنوان دومين فاجعه
سومرها نام برده اند.


بعد از جنگهاي متوالي در سال 220 ق. م. قوتتي هاي آذربايجان، شهر اككد، پايتخت
آككدها را گرفته و ويران كردند و سلسله اككديان در سومر را برانداختند. قوتتي هاي
آذربايجان 91 سال درسومر حكومت كردند ولي چون قوتتي ها در تمدن و شهرنشيني در
مقايسه با خويشاوندان سومري خود، در سطح پائيني قرار داشتند، لذا با گرفتن خراج و
رشوه از بزرگان سومر، اداره تمام امور سومر را به عهده خود سومرها گذاشتند. هر شهر
سومري طبق روال سابق شاه سومري خود را داشتند و رهبر قوتتي ها كه در شهر بابل ساكن
بود، شاه شاهان سومر شمرده ميشد. بدليل همزباني و خويشاوندي بين قوتتي ها و سومرها،
حمله قوتتي ها كمكي بود براي سومرها، تا بتوانند در سايه حاكميت قوتتي ها موفق به
ترميم و بازسازي زبان و فرهنگ خود كه در طول حاكميت 150 ساله سامي ها مورد تعارض
قرار گرفته بود، بشوند.


Gudea حاكم سومري شهر "اور" در همكاري با قوتتي ها، موفق شد دوباره يك سلسله سومري
را در اور تاسيس كند، با اينكه از لحاظ سياسي تحت سلطه قوتتي ها بود. او يكي از
شاهان معروف سومر ميباشد و مجسمه هاي زيادي از او پيدا شده است. در نهايت،
Utu-Hegal، حاكم سومري شهر Umma، موفق شد كه به حاكميت قوتتي ها در سومر پايان داده
ودر سال 2109 ق. م. دوباره يك سلسه سومري حاكم بر كل سومر را تاسيس كند. اين بار
سومرها بر عكس حاكميت قبلي شان جنگهاي طولاني را با ايلام و لولوبي ها داشتند" (
منبع 2 )


Ur-Namma از شاهان بعدي سومر، معروفترين رفورميست تاريخ سومر ميباشد كه سومين سلسله
شاهي "اور" را بنا نهاد 1950 - 2050 ق. م. او اولين "كتاب قانون" در تاريخ بشريت را
وضع كرد و طبق نوشتجات سومري، او شاهي هنرمند، قانونگذار، عدالت خواه بود كه به حقه
بازي، كلاهبرداري، ظلم ثروتمندان به فقرا و. . در كشور خاتمه داد." ( منبع 3 )


Shulgi فرزند "اور ـ ناما" نيز از شاهان معروف و خوشنام سومر ميباشد. او علاقه
وافري به هنر، شعر و موسيقي داشت. او در شهرهاي "نيپور" و "اور" مدارس زيادي را
ساخت و اكثر 800 هزار لوحه سومري كه تا به حا ل پيدا شده اند، توسط تربيت يافتگان
اين مدارس نوشته شده است. شولگي 50 سال حكومت كرد و در دوره او شعرا و نويسندگان در
تمجيد از او با هم رقابت ميكردند. در يكي از اشعار از او بعنوان شاهي كه "همه لذات
زندگي را براي مردم سومر فراهم كرد" ياد شده است.


43 سال بعد از مرگ اين شاه، دربيست و پنجمين سال حكوت نوه او، Ibbi- sin، سومر مورد
حمله ايلاميان از شرق و ايلات بيابان نشين سامي" آموريها " از غرب شد. بدليل خيانت
ژنرالهاي سومري. "ريم سيم" شاه ايلام، موفق به فتح شهر "اور" شده، شاه سومر را به
اسيري گرفته و هيكل خداي سومر "نه نه" را به ايلام برد. ايلاميان 60 سال بر سومر
حكومت كردند.


اين واقعه باعث ضعف تدريجي سومرها و قدرت گيري دوباره سامي ها شد، بطوري كه چندين
دهه بعد، در دعوا بر سر حاكميت بين سومرها و سامي ها، حمورابي، حاكم آموري بابل، با
شكست دادن Rin-Sin، رقيب سومري خود، حكومت بين النهرين را بدست گرفت. سال به حكومت
رسيدن حمورابي، 1750 ق. م. پايان دوره باستاني سومر و شروع دوره اي كه به " تمدن
بابل" معروف است، ميباشد. عده اي از سومرها كه نميخواستند زير حاكميت سامي ها زندگي
كنند، بتدريج به آذربايجان و آسياي ميانه برگشتند و آنهايي هم كه باقي ماندند به
مرور زمان در بين سامي ها حل شدند، ولي فرهنگ و مدنيت سومرها در طول قرنها پايه
اصلي تمدن بابل بود. فرهنگ، خط و زبان سومري تا قرنها بر بابل حاكم بود و اكثر
كتيبه هاي شاهان بابل تا قرنها به خط و زبان سومري نوشته ميشد." ( منبع 2 ). در
زبان عربي صدها كلمه با منشاء تركي وجود دارد كه مستقيمأ از زبان سومري داخل
زبانهاي سامي قديم، و از آنها نيز به زبان عربي امروزي رسيده است، مثلا كلمه"يتيم"،
"متين" و ...، كلمه "مته، ماتان"، درتركي قديم به معني محكم ميباشد. تمدن بابل
ادامه تمدن سومر بود.


زندگي اجتماعي، سياسي، مذهبي و اقتصادي سومرها با قوانين و مقررات پيچيده اي بر
اساس عدالت و قانون تنظيم شده بود. طبق ميتولوژي سومرها، جهان هستي تحت كنترل دقيق
يك دسته خدايان، كه جسما شبيه انسانها ولي داراي قدرت مافوق طبيعي بودند، اداره
ميشد. بزرگترين خداي سومر "dingir" بود، كه در زبان تركي امروزي tengri و تانگري
تلفظ ميشود. از ديگر خدايان مهم سومرها، An خداي آسمان، " Nanna "، نه نه، مادر به
تركي خداي زمين، In-anna، اين آنا، خداي عشق و محبت بودند. بعدها سامي ها، بابلي ها
و آشوري ها، In-anna خداي سومري را تحت نام ايشتر، ايستر" Ishtar " كلمه اي تركي،
به معني دوست دارنده، عشق و محبت، عبادت ميكردند.


در داستان حماسي گيل گمش يك كلمه تركي ميباشد و فرم اصلي كلمه "بيل گميش" ميباشد،
كه قديميترين داستان حماسي شناخته شده بشري ميباشد، ارتباط و علاقه خيلي نزديك
سومرها با آذربايجان، خزر و آسياي ميانه كاملا مشهود هست? قهرمان داستان قيل گميش
شاه و خداي شهر اوروك در سومر، براي پيدا كردن راز ابدي زيستن در سفري دراز و پر
خطر، به پيش "اوتنا بيشديم" كه در وسط درياي خزر زندگي ميكند ميرود. او از
آذربايجان رد شده و در داستان خيلي از مكان هاي جغرافيايي آذربايجان، مثلا كوه ميشو
شمال مرند، درياچه اورمي، نام برده شده است و اينكه رمز جاودانه زيستن در وسط خزر
بود و نه در خليج كنگر كه بغل دست سومرها بود همه نشان دهنده علايق ناگسستني آنها
به آذربايجان وحوالي درياي خزر، كه منشأ شان از آنجا بود، ميباشد. سومرها با گذشت
قرنها وطن اصلي خود آسياي ميانه و آذربايجان را هيچوقت فراموش نكرده بودند و حتي در
تدفين مردگانشان آنها را به پهلو و رو به شمال شرق قرار ميدادند. به عقيده بعضي از
تاريخ دانان، بعد از دومين باري كه سومر ها حاكميت را در بين النهرين به سامي ها
باختند، يعني در سال 1750 قبل از ميلاد، عده اي كثير از آنها به آذربايجان ، قفقاز
و آسياي ميانه برگشتند. سومرها يي كه به آذربايجان برگشتند در بين اقوام همزبان و
هم نژاد خود در آنجا قوتتي ها، ساوير ها و. . . حل شدند و در تكامل بعدي تمدن
آذربايجان سهيم شدند. مثلا حماسه قيل گميش سومري، هنوز هم با كمي تغيير، كه نتيجه
گذشت چند هزار ساله ميباشد، در حماسه كوراوغلي در بين ملل ترك، خصوصا آذربايجان،
زنده هست" ( منبع 3 )


اولين باستانشناساني كه لوحه هاي سومري را در قرن اخير ترجمه كردند، تاريخدانان
يهودي بودند. آنها طبق رسم مرسومشان در تاريخنويسي رعايت بيطرفي را نكرده و با
دروغگويي سعي كردند كه سومرها را سامي و يهودي معرفي كنند. يهوديان، كه اكثر مراكز
تاريخشناسي دنيا را قبضه كرده اند، هميشه سعي ميكنند كه تاريخ تمدن هاي مختلف
خاورميانه و آسياي ميانه را طوري جعل كنند كه حقايق و حوادث تاريخي افسانه هاي
تورات را تائيد بكنند.


بعدها دانشمتدان و زبان شناسان بيطرف با ترجمه و
بازخوني الواح سومري، ادعاي دروغين يهوديان را افشا كرده و ثابت نمودند كه، زبان
سومري هيچ ارتباطي با زبانهاي سامي و هندواروپايي نداشته و فقط با زبان تركي
خويشاوندي دارد، و لذا زبان سومري را "پروتوترك"، يعني پيش تركي ناميدند. البته
تاريخنويسان يهودي دست از دغل بازيهاي خود برنداشتند و با تئوريهاي ديگري به ميان
آمدند، از آن جمله: اينكه سومريان بانيان تمدن بشري نيستند بلكه اقوام سامي بنيان
تمدن را گذاشته اند؟ و يا اينكه سومرها وارثي در دنياي امروزي ندارند و آنها كلا از
بين رفته اند؟ و ...


يكي از اين تاريخدانان مشهور يهودي، كه سومرشناس معروفي ميباشد، ساموئل نواح كرامر
samuel noah kramer در كتابهاي مختلفش راجع به سومر ها عقايد ضد و نقيضي را ارائه
داده است، كرامر در اثري كه در سال 1956 در آمريكا چاپ شده " From the tablets of
sumer" در بخش 22 نظريه اي خنده داري را ارائه ميدهد كه عمق غرض و موضع طرفدارانه
ايشان را نشان ميدهد، او در اينجا مينويسد كه، تمدن سومر را يك قوم سامي يهودي؟ با
كمك قوم پارس كه 6 هزار سال قبل از ميلاد از منطقه فارس كنوني به بين النهرين آمده
بودند، پايه گذاري كردند و سومرهاي وحشي در حدود 5 هزار سال ق. م. از آذربايجان
كنوني به آنجا حمله كرده و تمدن آنها را مصادره كردند. البته اين تاريخشناس مشهور
در همان بخش كتابش ياد آوري كرده است كه، ايشان هنوز هيچ مدركي براي اثبات تئوري
خود پيدا نكرده است " ( منبع 1 ). لازم به ياد آوري است كه همين يهودياني از قماش
كرامر، همچون گيريشمن و. . .، و تاريخ كلأ جعلي فارسها را نوشته اند، زمان ورود
آريائي ها به فلات ايران را 8 صد سال ق. م. نوشته اند، و هيچ مدرك تاريخي آشوري،
بابلي، ايلامي و. . به تاريخي ديرينتر از 600 ق. م. اشاره نكرده است. لذا نظريه
كرامر در مورد سومر واقعأ افتضاح و پررويي بيش از حد بود و لذا ما در نوشته هاي
بعدي اين سومر شناس ميبينيم كه مجبور به اعتراف شده و نوشتجات قبلي اش را نقض
ميكند؛ مثلا در كتاب " Inanna ، Queen of Heaven and earth" 1983، صفحه 130، بطور
واضح مينويسد كه زبان سومرها فرم قديمي زبان تركي بود و تصديق ميكند كه سومرها پايه
گذار تمدن بشري هستند." ( منبع 2 )


مهمترين جشن هاي رايج در ايران امروزي نوروز، مهرگان ، شب يلدا و ??? نيز يادگارهاي
هستند از سومر ها، به عقيده دانشمندان و تاريخ دانان براي مثال محقق مشهور امريكايي
Charles Berlitz در كتاب"مثلث اژدها" و C. F Jean در كتاب"ReligionsumerianeLa" ، و
پروفسور S. N. Kramer در كتاب"Mesopotamien، new" اين جشن ها اصلا از زمان قبل از
مهاجرت سومريان از آسياي ميانه در بين آنان و اقوام خويشاوندشان در آنجا رايج بود و
با مهاجرت آن اقوام به قفقاز، آنادولي، آذربايجان ، غرب ايران و بين النهرين اين
رسم و رسوم را همراه خود بدانجا ها نيز بردند و بازماندگان آنان در آسياي ميانه
تركان بعدي نيز از شمال چين تا شرق درياي خزر هميشه اين مراسم را بجا آورده اند?
اين جشن ها براي اولين بار در اواسط دوران امپراتوري سلجوقيان بزرگ شروع به رايج
شدن در بين اقوام تاجيك، تاتفارس و كرد، كرد. متاسفانه اين جشن ها نيز از كينه توزي
و تحريفات شوينيسم فارس در امان نمانده و پان فارس هايي كه از راه فرهنگ دزدي مشغول
هويت سازي براي قوم موهوم آريا هستند اين جشن ها را نيز بي شرمانه بدون هيچ مدركي
با استناد به افسانه هاي شاهنامه به خود منسوب كرده و پيام عشق و صلحي را كه اين
عيد ها پيام آور آن هستند را، به نفرت و نژادپرستي آريايي شان آلوده كرده اند.


امروزه هم اگر منصفانه نگاه كنيم، ميبينيم كه جشنهاي باستاني مثل تموز بايرامي =
نوروز، چيله گجه سي = شب يلدا، چارشنبه بايرامي = چهارشنبه سوري و. . . در داخل
جغرافياي آذربايجان و مردم ترك آنجا؛ پررنگتر، متنوع تر و با شكوه تر از هر جاي
ديگر، جشن گرفته ميشود و اين نشاندهنده رابطه كهن و عميق تركان با تمدني است كه
اجداد سومري آنها پايه گذاري كرده بودند.