آزربايجان تاريخي-تاريخ آذربايجان

ملتى كه تاريخ خود را نداند محكوم به تكرار آن است

بابك و خورمي لرين آزادليق حركاتي



صمد بهرنگي و افسانه هاي آذربايجان / اسد بهرنگي

http://www.pic.iran-forum.ir/images/4bfhpkdz5jbkkn1stnxl.jpg   

اسد بهرنگي

 

ترجمه :عليرضا ذيحق

 

سخني چند در مورد صمد بهرنگي و افسانه‌هاي آذربايجان

صمد بهرنگي علاقه ي خاصي به افسانه هاي آذربايجان داشت و در هرموقعيتي از مسافرت گرفته تا مصاحبت اش با روستائيان وجمع دوستان و فاميل، تلاش بر اين داشت كه اين خزينه ي پنهان را از مكنون دلها و سينه ها بيرون بكشد.

از زماني كه صمد كودك بود به شنيدن چنين قصه هايي از زبان پدر ومادرش سخت علاقه نشان مي داد. حتي در دوره ي دبستان، سركلاس درس و ساعات ورزش كه معلم ها غيبت مي كردند، او براي همكلاسي هايش بازباني شيرين و كودكانه قصه مي گفت. طوري كه بچه هاي مدرسه به او لقب قصه گو يا به زبان تركي " ناغيلچي " داده بودند. مي شود گفت كه صمد با اين افسانه ها بزرگ شده بود و وقتي به كسوت آموزگاري در آمد، از هر فرصتي براي گرد آوري و مكتوب نمودن آنها تلاش كرد. او از شاگردان اش مي خواست كه هركس قصه اي بلد است براي همكلاسي هايش تعريف بكند و تو اين مواقع هم خودش اولين قصه را مي گفت تا آنان نيز سرِ شوق آمده و براي نقل قصه هايي كه بلدند خجالت نكشند. زماني هم كه موفق شد افسا نه هاي آذربايجان را جمع آوري كند در چاپ و نشر آنها هيچ تعلل و معطلي نكرد. نيت نخست اش آن بود كه اين قصه هارا به زبان اصلي منتشر كند و اما از آنجا كه رژيم قوم ستيز شاهنشاهي، اجازه ي انتشار آنها به زبان تركي را نداد، به همراهي دوست صميمي اش " بهروز دهقاني " كه او نيز شيفته ي زبان و فرهنگ آذربايجان بود، مصمم شدند آنها را به زبان فارسي ترجمه كنند كه در نهايت چنين نيز شد و به ياري و مساعدت " دكتر غلامحسين ساعدي"، به نشر" نيل " سپرده شد.اين مؤسسه براي اولين بار اين قصه ها را به زبان فارسي و با عنوان " افسانه هاي آذربايجان " منتشر كرد.البته پيش از اين صمد و بهروز، بخشي ديگر از فولكلور آذربايجان با عنوان " متل ها و چيستان ها " (1) را به صورت دوزبانه در تبريز چاپ كرده بودند.

ناگفته نماند كه صمد و بهروز و ساعدي، به همراهي ساير دوستاني كه داشتند، طرح عظيمي را درتهران روي كاغذ آورده بودند و مي خواستند كه ادبيات عاميانه ي آذربايجان را تمام و كمال در يكجا گرد بياورند. اگر اين تصميم عملي مي شد و ثمرش را الآن مي ديديم كتابي مي شد كم و بيش شبيه " كتاب كوچه " ي احمد شاملو. اما دريغا كه ارس، نَفَسِ صمد را گرفت و زندان اوين، جان بهروز را. ساعدي هم به تنهايي حال و حوصله ي اين كارمهم را نيافت. لذا اين كار، شروع نشده تمام شد.خلأ اين پژوهش هنوز حس مي شود و همت صاحبنظران و علاقمندان را مي خواهد كه با يك كار گروهي و دسته جمعي، اين وظيفه ي ملي را به سرانجامي برسانند. طرح اوليه ي اين پژوهش، پيش من امانت است و هنوز نگه اش داشته ام.

مضامين و موضوعات افسانه هاي آذربايجان از گستردگي و تنوع فراواني برخوردار است. اين قصه ها بيانگر آداب و رسوم، آرزوها، حسرت ها ودردهاست. راههاي مبارزه را مي آموزد و اين كه در مقابل دشمنان داخلي و خارجي، چطور بايد مقامت و ايستادگي كرد. اين موارد، تجارب و آموزه هايي را را ياد مردم مي دهد كه مي تواند درس زندگي محسوب شود. در قصه ها استثمارگران، ستمكاران، افراد دورو و حيله گر، رياكاران و دشمنان خلق، به طرزي واضح و روشن نشان داده مي شود و موجبات شناخت و نفرت مردم از ناراستي ها و خيانتكاران مي شود. در افسانه هاي عاميانه، زنده ترين تصاوير را از شيوه هاي مرسوم زندگي، مبارزه،غيرت و جوانمردي شاهديم و ترنم پاكي ها را به عيان مي شنويم.

افسانه هاي آذربايجان سومين گام صمد بهرنگي بعداز كتاب هاي " پاره – پاره " (2) و " متل ها و چيستان ها " براي گرد آوري فولكلور آذربايجان محسوب مي شد. اثري كه مستقيما از زبان مردم كوچه و بازار گرفته شده و مكتوب گرديده بود. البته نقش پدر و مادر صمدبهرنگي در نقل اين قصه ها نيز جاگاهي ارزشمند دارد.

صمد بهرنگي قصه هاي عاميانه را به سه قسمت " افسانه ها"، " داستانهاي حماسي" و " داستانهاي محبت " تقسيم مي كرد. افسانه ها شامل قصه هايي مي شد كه سخت كودكانه بودند و بزرگان خانواده براي اين كه در شبهاي بلند و سردزمستان، بچه ها سرگرم شوند و پاي كرسي به خوابي شيرين بروند، آنها را نقل مي كردند. ازداستانهاي حماسي نيز، وي كتاب " كوراوغلو و كچل حمزه " را با الهام از ازداستانهاي قهرماني آذربايجان، به سبكي مدرن مي نويسد و در ضمن " افسانه ي محبت " را با تأثير از داستان هاي عاشقانه ي مردمي.

چنانكه مشهود است صمد بهرنگي صرفا به جمع آوري فولكلور آذربايجان قناعت نمي كرد و بلكه آن ها را مبنا و اساس پاره اي از خلاقيت هاي خاص خود در ايجاد سبكي نو از ادبيات كودكان در ايران و جهان قرار مي داد. كاراكتر " كچل " كه به گفته ي خود صمدبهرنگي از چهره هاي اصيل، جاذب و پوياي افسانه هاي آذربايجان بود و تمثيلي از انسانهاي محروم و زجر كشيده و همه ي عمر در آرزوي خوشبختي و اين كه روزي بايد رنجبران به حاكميت برسند، قهرمان يكي از داستان هاي وي مي شود با نام " كچل كفترباز" واورا درگير مبارزه اي مي كند با پادشاه زمانه كه قَدَر قدرت بود وسفاك و خونريز. حتي داستان " تلخون " نيز چنين است و اقتباسي بديع و هنرورانه و مبتني بر نبض زمان مي باشد از " قصه آه " كه دركتاب افسانه هاي آذربايجان نقل شده است.صمدبهرنگي با همين نوآوري ها و خلاقيت هاي جسورانه اش بود كه الگو و سرمشقي شد براي نويسنده هاي بعداز خود.صمدبهرنگي نشان داد كه مي شود نويسنده ي كودكان بود و اما اثري خلق كرد كه خواندن آن براي هر سن و سالي لذتبخش وپرثمر باشد.اين ويژگي را هيچ نويسنده اي قبل از صمدبهرنگي دارا نبود.بعدها هم اگر اتفاق افتاده خيلي نادر بوده است.

اين سبك صمد در قصه ي " ماهي سياه كوچولو " به اوجي جاودانه دست يافت.وي قصه ي ماهي سياه كوچولو را با مشاهده هاي عيني و دقيقي كه از زندگي مورچگان داشت وآميزه هاي آن با جهان بيني خود نوشت و با اين تفاوت كه با تخيل قدرتمندش آن ماجراها را به بسترآب كشاند و به خلق اثري بديع موفق شد.

لذا اشتياق و شيفتگي صمد به فولكلورآذربايجان وبينش ژرف اش از ريشه هاي فرهنگ مردم، به خلاقيت ، شكوفايي و پديد آمدن نويسنده اي منتهي شد كه اورابه مردمي ترين و ماندني ترين چهره ي ادبي روزگاربدل كرد.

خاطرم است وقتي كوچك بوديم ودر جانفرسايي ِ سرما،دوركرسي جمع مي شديم، صحبت هاي صمد همه از قهرمانهاي داستان بود و با ما به بحث مي نشست.

از" كچل" كه شخصيتي شوخ و طنز داشت و مرتب شيطنت مي كرد، خوشمان مي آمد.كارهاي بامزه اش را تعريف كرده و مي خنديديم.خصوصا از ماجرايي كه كچله خود را به قصر شاهي رسانده و پنهاني در كنار شاهزاده مي غنود و پادشاه را بازيچه ي خود مي ساخت، خيلي حظ مي برديم.حتي از ابلهي " گل بادام " لجمان مي گرفت كه حاليش نبود دختره عاشق اوست و حرف و حديث هاي اودير حاليش مي شد.صمد مي گفت : " پسر باشي و اين همه كودن، واقعا نوبره !" ازقصه ي " ملك محمد " نيز خيلي لذت مي برديم و اين كه او توانسته بود قصاص خود را از برادر هاي خائن اش بگيرد كيف مي كرديم.

افسانه هاي آذربايجان از حوادث عجيب و غريبي سرشار است و صمد، ازاين كه به جمع آوري گوشه اي از آنها موفق شده بود، خود را خرسند حس مي كرد.(3)

تبريز- زمستان 1384

______________________________________________

1- كتاب " متل ها و چيستان ها" با نام تركي " قوشماجالار و تاپماجالار " نيز معروف است.

2- " پاره – پاره " كتابي بود به زبان تركي از صمد بهرنگي كه در اوايل دهه ي چهل به چاپ و نشر آن در تبريز همت گماشت وبه حساسيت هاي شديد ساواك و بازجويي هاي مكرر از صمد منجر شد.اين اثر، ضمن ارائه ي گلچيني از اشعار شعراي ترك زبان آذربايجان، شامل گونه هاي متنوع فولكلور نيز بود.

3- اين مقاله، پيشگفتار كتاب " آذربايجان ناغيل لاري " يا متن تركي افسانه هاي آذربايجان است كه شامل دستنوشته هاي تركي صمد بهرنگي مي باشد.چاپ اول اين كتاب درسال 1385 خورشيدي به كوشش اسد بهرنگي و توسط انتشارات بهرنگي در تبريز صورت گرفت و داراي 269 صفحه رقعي است.