آزربايجان تاريخي-تاريخ آذربايجان

ملتى كه تاريخ خود را نداند محكوم به تكرار آن است

افسانه مان قوردها


اين افسانه بشكلوسيع در ميان تركان قيرقيز از قديم‌الايام بصورت سينه به سينه نقل گرديدهتا اينكه در عصر حاضر توسط "چنگيز آيتماتف" نويسنده بزرگ قرقيزي در رماني به نام "گون وار عصره بدل" (روزي به درازي قرن) انعكاس خود را يافته است  .



آرديني اوخو

تركهاي سومر، بانيان تمدن بشري 1:.


به گواه تاريخ، منطقه غرب ايران ، خصوصا آذربايجان ،
مهد تمدن بشري بوده است ولي متاسفانه شوينيسم فارس به علت كينه توزي با تاريخ ايران
باستان، و ترس از اينكه، برملا شدن حقايق آن، پوچي و دروغ بودن ادعاي آنان مبني بر
وجود تمدن پوشالي 2500 ساله آريايي/ پارسي در فلات ايران را ثابت خواهد كرد، لذا از
نشر حقايق مربوط به آن شديدأ ممانعت كرده، و با وقاحت تمام تمدن هاي درخشان قبل از
هخامنشي را بي اهميت و قبل از تاريخ مي نامند. لازم به ذكر است كه در همه جاي دنيا
به دوران قبل از اختراع خط توسط سومرها، يعني تقريبا 6000 سال قبل، دوران قبل از
تاريخ ميگويند، ولي در ايران شوينيسم فارس 2500 سال را مرز بين دوران قبل و بعد از
تاريخ معرفي ميكند تا توجه مردم به سوي تمدن هاي باستاني فلات ايران جلب نشود. اين
عمل زشت و غير انساني، خيانت بزرگي است كه قومگرايان فارس به ايرانيان در كل و
خصوصا به آذربايجاني ها كه وارثين واقعي تمدنهاي قوتتي ها، ايلاميان، سومريان،
ماننا ها، مادها، اورارتوها و. . . ميباشند.



آرديني اوخو

تركهاي سومر، بانيان تمدن بشري 2:.

سومرها به عنوان بانيان تمدن بشري، خدمات زيادي را به 
بشريت كرده اند. از جمله كارهاي مهمي كه سومريان براي بشريت كرده اند: 


آفريدن قانون و اولين بانيان حقوق بشر، اداره جامعه بر اساس قانون، اختراع چرخ، 
پايه و اساس علوم و صنايع مختلف را گذاشتند كه بعدا توسط ديگران تكامل پيدا كرد، 
پايه و اساس شيمي، رياضيات، داروشناسي و ...



آرديني اوخو

بحثي كوتاه در مورد تمدن ايلام

ايلاميان شاخه اي از آن دسته از اقوام خويشاوند و همزباني بودند كه در حدود 5000 سال قبل از ميلاد از اسياي ميانه به ايران كوچ كردند. ايلاميان در جنوب غرب ايران امروزي ساكن شدند. و بعد از چندين قرن موفق به ايجاد تمدن بزرگي به نام ايلام شدند و دولت ايلام نزديك به سه هزار سال دوام يافت.



آرديني اوخو

جنايات ارامنه در آذربايجان ايران ( ۲)

ـ حمايت روسها از ارامنه : تفنگچيان ارمني از يمين و يسار ما دو جرگه همي آمدند چون در ميان باغات كه سر راه ما بود رسيديم در آن بين يك مرتبه ارامنه بر ما شليك كرده و جماعت را مانند برگ بيد بر زمين بر زير همديگر بريختند. مي‌گفت چند فقره تفنگها را فشنگ كرده مجدداً احتياطا شليك كردند چند آنكه دوازده تير گلوله بر بدن من رسيده بود و تمام استخوان ساق را خرد خرد كرده بودند. پس ارمني‌ها هورايي كشيده برفتند وضع رفتار بي ‌رحمانة‌ ارامنه و روسها با جماعت مسلمانان. باري پس از آنكه قشون روس كه در ايران به صاخلوي آورده بودند بناي نافرماني بالشويكي گذاشته از رشت و قزوين و زنجان و اردبيل و سلطان آباد كرمانشاه و غير اينها متصل خبر مي‌رسيد كه بازارها را غارت كرده و مي‌سوزانند تا آنگاه كه نوبت به خوي برسيد و جمعي از همان شورشيان به جانب خوي [139ب]‌ بيامدند . قريب بيست روز قبل از وقوع قضية‌، برادُن نام قونسول روس به حاجي نظم السلطنة افشاركه در آن تاريخ حكومت خوي را داشت در محفل حضور حقير از [طريق] كاتب و منشي خودشان محرمانه پيغام داده بودند، ‌كه من در عالم دوستي و صداقت خيلي محرمانه به شما اطلاع مي‌دهم، ‌آگاه باشيد كه يك بولق جديد قوشون چند روزه به خوي خواهند آمد. آنها بالشويك هستند و دكاكين را غارت كرده و خواهند سوخت، شما به اهالي اخبار بدهيد به قدرالمقدور اشياء و دكاكين را يا به خانه‌ها و يا به كاروانسراها تحويل بدهند و خيلي مختصر كالا در دكاكين اشيايي بگذراند تا تمامي اموال ايشان تاراج نرود. آقاي حكمران همان شبانه به وكلاي اصناف و تجار اخبار بدادند. بعضي به همين اخبار عمل كرده، ‌اكثراً مال را به خانه‌ها كشيده ولي برخي با همه اين تفصيل بدبختانه از تاخير افتادن اين قضيه جسارت پيدا كرده، ‌محض طمع، [جنسها را ] مجدداً از خانه‌ها و كاروانسرا‌ها كشيده به دكان مي‌برند همانا حق خواسته بود كه بر آنها خسارتي وارد آيد. در بيستم شهر صفر شب اربعين، اولاً روس‌ها در بازار چند تير گلوله انداخته و به اين بهانه به چهار سو و بازار سراسر قراول گماشته،‌ صاحبان دكاكين را نيز از بازار راسته بيرون مي‌نمايند. مردم به خيال اينكه به راستي به جهت محافظت راسته بازار قراولها گماشته‌اند در كمال اطمينان دكانها را بسته به منازل خود مي‌آيند. آن گاه از اول شب قفلهاي دكاكين را يك به يك شكسته آنچه را كه ممكن داشتند از پول نقد و اموال نفيسه از فاسونيا ومادام وماهوت و غيره توپ كشيده، و در بغل مي‌بردند و آنچه را كه نمي‌بردند در ميان چهار سو مي‌ريخته، ‌مي‌گفتند: برادران بياييد ببريد . بر اين هم اكتفا نكرده بنزين را كه جوهر نفت است با آلت مخصوص به هر طرف بازار پاشيده بعد از آن يك گلوله به جايي مي‌زدند از همانجا آتش مي‌گرفت. و در اين موقع انقلابات و فتنه روسيه، قشون بالشويك بر سر بادكوبه هجوم كرده و بعد از جنگ و جوشي برمسلمانان آن صفحه مستولي شده، چندين هزار مسلمانان را بر خاك هلاك ريختند و بعد از آنها جماعت ارامنه نيز استيلا يافته و كردند آنچه را كه در تاريخها نشان داده نشده است. شخصي ايراني در همان فتنه در بادكوبه بوده و پاي شكسته و پريشان حال خود را به خوي برسانيد. وي حكايت مي‌كرد: كه ما قريب سيصدنفر ايراني در كاروانسرايي منزل داشتيم كه جمع كثيري از ارامنه بر سر وقت ما ريخته و ما را لخت كرده، ‌هر چه داشتيم از پول و ساعت و اسباب، ‌همه را گرفته پس ما را به نظميه در آوردند و بعد از استنطاق، رخت و پَخت ما را هم از ما گرفته و از نظميه بيرون آورده،‌ گفتند حالا شما بايد به قوتئيه‌اي{؟} كه نزديك دريا منزلگاه داشتند برويد تا از آنجا بليت آزادي به شما داده و مرخص بنمايند. ما به خيال اينكه حقيقتا در قوتئيه به ما بليط آزادي خواهند داد رو به آنجا شب همي رفتيم وليكن حقيقتاً روسها در روي زمين آتش ظلم و فساد را مبتدي شدند كه در هيچ تاريخي نشان داده نشده و تا هزار سال از خاطرها محو و فراموش نخواهد شد. بالجمله چون روسها بعد از خلع نيكالاي كه امپراتور روسيه بود و مشروطه شدن دولت لشكر خود را كه در ممالك ايران داشتند مراجعت دادند و در حين مراجعت به خاك خودشان محض شيطنت و ايقاع فساد آنچه را كه مي‌توانستند از اسلحه وتوپخانه و مهمات عسكريه همه را به ارمني‌ها بفروختند. زيرا كه اگر مي‌خواستند ببرند در سرحد جلفا ارامنه ايروان و نخجوان اسلحه را از دست صالدات گرفته ضبط مي‌كردند از اين جهت هر قدر كه مي‌توانستند به ارامنه ايران فروخته وپولش را گرفته،‌ غنيمت مي‌دانستند. از آن طرف هم آمريكايي‌ها نيز از پول دادن واعانت كردن در حق ايشان فروگذاري و مضايقه نمي‌كردند. اسلحه روسها و پول آمريكايي‌ها سبب طغيان و سركشي جماعت ارامنه گرديد. از اين طرف هم دولت ايران اولاً بواسطة انقلابات مشروطيت و وقوع جنگها به كلي از قورخانه و اسلحه خانه خالي گرديده، ‌و ثانياً نفوذ روسها در ايران و پولتيكهاي ايشان به كلي دولت را از پاي انداخته بجز اسم بلا رسمي چيزي از آثار و علائم استقلال دولت باقي نمانده بود. معلوم است دولتي كه شش سال در تحت نفوذ و فشار چنان دشمن قوي پنجه عمر بكند ضعف حالش به چه درجه خواهد رسيد. علاوه بر اين كه خود داخله ايران در انقلابات مشروطه و استبداد قبل از آمدن روس، قريب هفت سال بود كه اهل ايران اتصالاً به پيكره همديگر زده ومهمات دولتي رامصرف مي ‌نمودند و بعد از آمدن روسها هم آنچه را در تبريز از توپهاي اتريشي به دستشان آمد همه را پر از سرب آب شده، ‌كرده و از كار انداخته بودند و هكذا در خوي و اروميه قمقلاص توپ‌ها را درآورد و توپ را سقط كرده بودند. اين بود كه ارامنه مشغول تشكيلات عسكريه گرديده و اكثر صاحب منصبان ايشان هم صاحب منصبان روس بودند. صالداتهاي روس كه در ايران بودند كم كم بناي فساد كاري مي‌گذاشتند چندان كه در ميان بازار بزرگ خوي صالدات نانجيب عيال صاحب منصب را در بغل كشيده و هر چند خواست از دست آن نانجيب رها شود ممكن نشد. چندان كه در ميان ملاء عام زن را بي عصمت نموده و پردة ناموسش را درميان هزاران نفر رهگذر آشكارا بدريد.( يعنبي جلوي چشم مردم به زن فردي صاحب منصب تجاوز كرد)


جنايات ارامنه در آذربايجان

قسمت اول سندي كه در زير آورده شده است، بخشي از دست نوشته هاي مرحوم ميرزا ابوالقاسم امين الشرع خوئي درباره جنايت، خيانت ارامنه، در استان آذربايجان به رهبري مارشيمون، سيميتقو و اقبال السلطنه عليه اهالي تورك و ترقي خواه منطقه است. با توجه به اينكه كتاب حاضر در اواخر عهد امپراطوري قاجار به نگارش درآمده است. مقدمه: نوشته حاضر بخش از ياداشتهاي امين ‌الشرع خويي است. اين بخش اختصاص دارد به گزارشها و وقايع جنايات وحشيانه ارامنه و اسماعيل سيميتقو و سردار ماكو درآذربايجان غربي روي داده است. اين وقايع يكي از حوادث مهم تاريخي خون بار آذربايجان بعد از انقلاب مشروطيت مي‌باشد كه در اثناي جنگ جهاني اول درسال 1296 شمسي اتفاق افتاده است. وقايع شامل چند فصل است. 1ـ تهاجم ارامنه: شرح اين واقعه چنين است كه ارامنه مقيم تركيه كه در اصلاح محلي«جلو» خوانده مي ‌شوند در جنگ جهاني اول كه قصد ضربه زدن به سپاه عثماني در داخل خاك كشور عثماني را در سر داشتند . حكومت عثماني به محض دريافت اطلاع از اين برنامه گوشمالي سختي به آنها داده و مهمانان مزدوران به انگلستان را سر جايشان مي نشاند. باقي اين نژاد مزدور فرار را بر قرار ترجيح داده و به كشور ايران، آنهم در نواحي آذربايجان وارد گرديده و از سوي اهالي خون گرم و مهمان نواز مورد استقبال قرار مي گيرند و با كمك بشر دوستانه اين افراد در اين منطقه ساكن مي‌گردند. نژاد ارمني كه هواي خود مختاري واستقلال و تجزيه و زير دست قرار دادن ايرانيان در سر داشتند به محض استقرار در اين مناطق دست به تشكيل واحد هاي نظامي مي زنند و با كمك تسليحاتي انگليس و روسيه سپاهي حدود ده هزار نفر تشكيل مي دهند. با توجه به ناتواني و عدم امنيت از طرف حكومت مركزي در دوران قاجاريه، ارامنه هيچ مانعي در اجراي نقشه‌هاي شوم خود نمي‌ديدند. به همين جهت در اسفند سال 1296 شمسي، اروميه را اشغال كردند. كسروي در تاريخ هيجده ساله آذربايجان درباره قتل عام شهروندان اروميه در زمان اشغال بدست ارامنه مي‌نويسد: درست 33 روز از اول دعوا گذشته بود،‌ اهالي شهر توي خانه‌ها با هزاران مصائب از بي‌آذوقگي و نا امني و فقدان خويشان و نزديكان خزيده و از هيچ جا خبر نداشتند. يك دفعه صبح روز چهارشنبه آخر سال كه در همه ولايات ايران جشن و سرور است، لجام گسيختگان [جلو] به محلات رو آورده و مسيحي يان ديگر نيز كه پي بهانه مي‌گشتند،‌ با جلوها داخل خانه‌ها شده و درها را شكسته و پشت بامها را گرفته و بي آنكه از كسي مقاومت ببينند دختران خردسال و بچه‌ها و مردان و زنان را در اطاقها و دهليزها و پشت بامها هدف گلوله نمودند. واقعاً امروز مصيبت عظيمي بوده، نه پناهگاهي نه مفري، همين كه اهالي اين دربند از كوچه يا از پشت بامها به آن دربند فرار مي‌كردند پس از ده دقيقه مسيحيان همان دربند را نيز مي‌گرفتند و اينها را با آنها در يك جا مي‌كشتند. در اين قتل عام قريب ده هزار نفر از مسلمانان كشته شدند. هجوم ارامنه به آذربايجان غربي با كمك نيروهاي عثماني دفع گرديد. بعد از آن نيروهاي عثماني چند ماه اين منطقه را در تصرف خود داشتند وسازماني به نام «اتحاد اسلام» براي وحدت ميان مسلمانان اين منطقه و سرزمين عثماني ايجاد كردند. با آغاز جنگهاي ميان عثماني و دول اروپايي نيروي عثماني اين منطقه را تخليه كردند. فصل اول: تجاوزات ارامنه: 1ـ در بدو شروع توطئه ارامنه عليه مسلمانان در اروميه، و عواقب كارهاي آن سامان نخست بايد دانست كه مارشمون نام، رئيس روحاني نژاد ارمني، و به زعم خود ايشان از نسل حضرت شمعون ابن‌الصفا بوده كه از حواريين « حواريون» حضرت مسيح است. اين جماعت چندان به اين شخص معتقد بودند كه وي را از همه چيز آگاه و بر همة سرائر« رازها» و واقعيات پنهاني و غير پنهاني عالم خبردار مي‌دانستند و گمان داشتند كه ايشان در هر حال و كاري بوده باشند و هر كجا هستند بر مارشمون جزئي و كلي پوشيده نبوده و وي بر حال و ضمير هر احدي از آنها دانا و بينا است. حقير وي را در خوي بديدم و به ديدنش برفتم. شخصي بود خوش سيما و سفيد چهره و آثار رياضت كثير از بشره‌اش هويدا بود. مانند درويش‌ها بر سرش چهل تاري بر روي تاج پيچيده داشت. مي‌گفتند كه اغلب اوقات خود را به رياضت و ترك حيوانات و اربعين يات مي‌گذرانيد و خود مدعي بود كه در زمان خلافت اميرالمؤمنين علي- عليه‌السلام- آن حضرت با نصاري عهد و پيماني بسته و جزيه‌اي بر ايشان نهاده و همان عهدنامه در جلد اَهو با خط كوفي مخصوص، كه كاتب علي امير‌المؤمنين(ع) نوشته هم در دست و مخزن در كليسان بزرگ ايشان موجود است. و از قديم ‌الايام جمع كثيري از ارامنه در بخشهاي اروميه سكونت داشته و در ظاهر تابع دولت ايران بودند و هكذا در خسرو آباد سلماس كه قصبه‌اي بود همة اهلش ارمني بودند و در آنجا امريكايي‌ها كليساي بزرگي بنا نهاده و در آن كليسا ناقوس آويخته و پيانو كه به اصطلاح ما ارغنون گويند هم درآن كليسا آورده و مكتب خانة بسيار ممتازي به راه انداخته بودند و هميشه جمعي از خوانين فرنگ در خدمت انگليسيها و تعليم اطفال ارامنه، مراقبت تمام را داشتند و حضرات مسيحي‌ها اعني پور و توستاني هاي ايشان ذكر و عبادت را با ارغنون مي‌نمايند،‌ همچنانچه صوفيه و عامه نيز در حين ذكر و عبادت را با ارغنون مي‌نمايند،‌ همچنانكه صوفيه و عامه نيز در حين ذكر جلي دف و دايه و صورنا مي‌نوازند. بعد از آمدن روس‌ها به ايران، حقيقتاً ارامنه جان تازه‌اي پيدا كرده و جسارتي خارج از اندازه يافته بودند. چه در عالم خيال ديگر مملكت را مخصوص خودشان مي‌پنداشتند و از آنجايي كه بالخصوص اين جماعت بيگانه پرست عموماً مردمان عاقل و در امور دنيا بصيرت و جديت و فعاليتي را دارا هستند. لهذا جماعت ارمني با وجود اختلافات مذهب و مخالف شديد با مليت ايران كه دارند اظهار اتحاد كرده و دست به دست هم داده و هر دو گروه به منزله يك گروه شده بودند. با وجودي كه اختلاف فرقه اي مذهبي در ميان اين دو گروه بسيار است و هر يك ديگري را بر باطل مي‌دانند. بر خلاف مسلمانان كه از براي خودشان چندين مذاهب و مسالك مختلفه درست كرده و ابداً با همديگر ملاحظه جنبش و اتحاد اسلامي [138 الف] نكرده و از منافع اتفاق و اتحاد پيوسته بي‌نصيب و بي بهره مانده‌اند. از اين جهت ذليل و زبون‌ ترين اهل عالم واقع شده و هيچ وقت نمي‌توانند كه كاري از پيش ببردند. كانه اين فقره در حقيقت سوء القضائي است كه در حق اسلاميان از اول به قلم قضا رفته است. چه حسا منافع اتفاق و دست به دست دادن را در خارجه‌ها در اين جزء زمان مي‌بينيم. با همه اينها باز در مواقع اين صفت نفاق همچون سرافعي از سينه اسلاميان نمودار مي‌شود و كارها به فوت مي‌رود و شعر را: دولت همه ز اتفاق خيزد بي دولتي از نفاق خيزد همه در سينه حفظ كرده ليكن در موقع عمل كردن دست قضا چشمها را بر بسته و به مضمون آن عمل نمي‌نماييم و اين نيست مگر به مخالفت قلم تقدير با تدبير.


ريشه يابي مناقشه قره باغ

مقدمه : اختلافات قومي يكي از دلايل اصلي بروز مناقشات و بحران‎ها در قفقاز جنوبي پس از فروپاشي شوروي بوده است. بسياري از انديشمندان معتقدند كه قرن 21 همانند قرن گذشته عرصه تعارضات و تنازعات قومي خواهد بود و احتمالاً در آينده بحران‎هاي ملي ، قومي ، مذهبي و هويتي گسترش خواهد يافت و نظام بين‎الملل با منازعات و تحولات سياسي – امنيتي بيشتري مواجه خواهد شد. اگر اين هشدار را بپذيريم در اين صورت جمهوري‎هاي به جا مانده از اتحاد جماهير شوروي و به ويژه منطقه قفقاز جنوبي از ابعاد مختلف قابل مطالعه و بررسي مي‎باشد. منطقه قفقاز جنوبي در حال حاضر ازسه كشور آذربايجان ، ارمنستان و گرجستان تشكيل شده است . نگاهي اجمالي به تركيب جمعيتي هر كدام از اين سه كشور شدت تنوع قومي ، مذهبي و فرهنگي اين منطقه را به وضوح نمايان مي كند . آذربايجان : اين كشور با مساحتي حدود 80 هزار كيلومتر مربع داراي اكثريت شيعه مذهب ميباشد كه به زبان تركي آذربايجاني تكلم مي كنند . در كنار آذري ها تالشي ها ، روس ها ، ارامنه و لزگي ها ميباشند كه در اين ميان لزگي ها عموما مسلمان و گرجي ها ، روسها و ارامنه و باقي اقليت ها مسيحي اند كه خود به سه كليساي ارتدوكس روس ، گرجي و ارمني گريگوري تعلق دارند . آذربايجان ازدو بخش سرزمين اصلي در غرب خزر و شرق ارمنستان قرار دارد و نخجوان( در غرب ارمنستان و جداي از خاك اصلي آذربايجان ) در همسايگي ايران و تركيه واقع شده است . ضمنا منطقه ناگورنو قره باغ كه در درون خاك آذربايجان قرار دارد و داراي 140000 ارمني و حدود 50000 آذري شيعه بوده و در حال حاضر همراه با سرزرمينهاي اطراف به اشغال ارمنستان در آمده كه مجموع سرزمينهاي اشغال يك پنجم خاك آذربايجان و معادل 16000 كيلومتر مربع ميباشد . گرجستان : وضعيت اين كشور بحراني تر نيزمي باشد منطقه اوستياي جنوبي كه در آن آستها ساكنند و آبخازيا كه هر دو به اشغال روسيه در آمده و يكسويه اعلام استقلال نموده اند ازبزرگترين مشكلات امنيتي اين كشور ميباشد . ضمنا در اين كشور اقليتهاي اجار در جمهوري خودمختار آجاريا ، ارامنه در منطقه جاواختي به مركزيت آخال كالاكي حضور دارند كه احتمال مي رود بعد از مناقشه قره باغ تقابلات ملي ميان ارمني ها و گرجي ها آتش جنگ بعدي در منطقه را شعله ور كند . آذري هاي گرجستان در استانهاي كارتلي پايين ، مانئولي ، بوليسيو دمانيسي گرجستان ساكنند و مسختي ها در گرجستان جنوبي و ... ارمنستان : اين كشور داراي و اقليت بزرگ آذري و روس و گروهاي كوچك كرد يزيدي ميباشد كه اذري هاي در جريان جنگ قره باغ از كشور اخراج شدند اما روسها و كردها در اين كشور حضور دارند. ارمني ها به ارمنستان بزرگ معتقد بوده و از خزر تا درياي سياه از جمله سه استان شمالي ايران و بخشي از گيلان به همراه كل جمهوري آذربايجان و نخجوان و بخش اعظم گرجستان و كل منطقه شرق تركيه را متعلق به خود مي دانند روسها نيزاز ارامنه و سياستهاي تجاوزكارانه آنان جهت فشار بر گرجستان ، آذربايجان و ديگر كشورهاي مسلمان منطقه استفاده مي كنند . باور به ارمنستان بزرگ همچون باور به اسرائيل بزرگ ( ازنيل تا فرات ) باوريبنيادي و ارزش ملي ديني براي ارامنه ميباشد و ارامنه اي كه اين انديشه و گفتمان مسلط را نپذيرند خائن تلقي شده و همچون لئون پتروسيان رئيس جمهور سابق ارمنستان كه طرفدار صلح با آذربايجان و تركيه بود ، در جريان كودتاي 1997 كنار گذاشته شده و جاي خود را به گروه راديكال رابرت كوچاريان دهد . ازنظر ديني و مذهي نيز جمعيت منطقه شامل مسلمانان شيعه ، سني ، يزيدي ،بهاييان ،مسيحيان ارتدوكس و گريگوري و گرجي و نيز يهوديان ميباشد يعني هر سه دين آسماني با شاخه هاي انحرافي چون بهاييت را مشاهده مي كنيم . مناقشه قره باغ كه به عنوان مطالعه موردي انخاب گشته بر خلاف آنچيزي كه برخي گروهها به خصوص ملي گراهاي لائيك در ايران تبليغ ميكنند ، صرفا مناقشه اي قومي - ملي يا فرهنگي - زباني نبوده و به شدت رنگ مذهبي داشته است . مساجدي كه در سرزمينهاي اسغالي به دست ارامنه ويران گشتند يا تبديل به محل نگهداري دام و طيور شدند ، اسامي جلاله الله و اسامي اهل بيت ( ع) كه مورد اصابت تير مستقيم قرار گرفتند و قرآنها و كتب مقدس اسلامي و شيعي كه آتش زده شدند ، كه ازشدت نفرت ارامنه عليه مسمانان و شيعيان حكايت مي كند ، دليلي بر اين ادعاست . با اين وجود بنا به برخي ملاحظات و نيز محدوديت زماني ، بر مسائل اتنيكي و قومي در اين تحقيق اشاره خواهد شد و ازمنظر تنازعات قومي به مساله وارد ميشويم . چهارچوب نظري : قوم (Ethno) به گروهي از مردم اتلاق مي‎شود كه در طول تاريخ در سرزميني معين با هم پيوندهاي اقتصادي، فرهنگي و خويشاوندي برقرار كرده‎اند. اين سازمان اجتماعي شكل يافته داراي پيوندهاي خوني و ويژگي‎هاي فرهنگي، ديني، آداب و رسوم، سنت‎ها، ارزش‎هاي اجتماعي و زبان مشترك مي‎باشد. تعلق به يك گروه قومي كه شامل آگاهي نسبت به ريشه‎هاي تاريخي و سنت‎هاي مشترك باشد را قوميت (Ethnic) نامند. احساس منشأ مشترك (خيالي يا واقعي)، سرنوشت مشترك و انحصار‎طلبي مشترك كه سبب تقسيم جوامع به گروه‎هاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي مجزا شود را قوم‎گرايي (Ethnonationalism) مي‎نامند. قوم محوري، الگوي ذهني بسيار شايعي است كه افراد وابسته به آن قوم، فرهنگ خود را برترين فرهنگ موجود مي‎دانند و برمبناي ارزش‎هاي اجتماعي دروني شده خود به داوري ارزش‎هاي اجتماعات ديگر مي‎پردازند. يكي از شاخص‎هاي اين گرايش نامرئي برتري‎طلبي مي‎باشد كه به همراه وجود مشتركات در يك ميدان تعاملي درون گروهي، هويت جمعي در آنها شكل مي‎گيرد. فارغ از اين تعاريف، قوم و قوم‎گرايي به عنوان يك معضل جدي در فراگرد روند دولت‎سازي و ملت‎سازي در دوران مدرن مورد توجه بسياري از انديشمندان سياسي و اجتماعي قرار گرفته است. اين موضوع همانند ديگر مفاهيم انساني كه داراي ماهيتي سيال و تغيير پذير مي‎باشد و دستخوش تعابير و قرائت‎هاي گوناگوني گرديده است و بدين جهت حصول به يك ديدگاه مشترك درباره ابعاد گوناگون اين موضوع از جنبه‎هاي تهديدزايي يا فرصت‎سازي را براي جوامع انساني به تعويق انداخته است. اما عليرغم تنوع نگرش‎ها، اين موضوع كه تحولات قومي در آينده به عنوان يكي از گفتمان‏هاي مسلط در روابط بين‎الملل به تغييراتي در نقشه سياسي و جغرافيايي برخي از مناطق جهان خواهد انجاميد و اين گزاره كه بسياري از بحران‎هاي جهان آينده در چارچوب كيفيت تعامل سه عنصر قوميت، قدرت و حكومت تبيين خواهد شد، نقطه عزيمت درصد زيادي از انديشمندان سياسي قرن حاضر، محسوب مي‎شود. بر اين اساس واكركانو معتقد است كه آگاهي‎هاي قومي و نيازمندي‎هاي آن، موضوعي است كه در آينده تحقق خواهد يافت. تافلر هزاره سوم‌ را هزاره قوميت‎ها خطاب كرده و پيش‎بيني مي‎كند كه اعضاي سازمان ملل متحد در اين هزاره به سيصد عضو افزايش خواهد يافت. هنري كيسنجر قرن 21 را قرن ملت‎هاي بدون دولت ناميده و ديكي كريستوفر اين مسأله را همراه با مخاطرات بسيار براي نظام بين‎الملل عنوان مي‎كند. براين اساس مي‎توان گفت كه اعتقاد به عنصر ناسيوناليزم قومي به عنوان عاملي تنش‎زا براي نظام بين‎المللي به تدريج به ادبيات روابط بين‎الملل وارد شده است از منظري ديگر علاوه بر تلاش‎هاي نظري مزبور، برخي انديشمندان، نيز كوشيده‎‏اند با ارائه تئوري و مدل‎هاي متنوع علاوه بر شناخت صحيح اين پديده، راهكارهايي را نيز براي حل اين ”معضل“ بيابند كه از آن جمله مي‎توان به ليپهارت و نوردلينگر اشاره كرد كه با تمايلات نومحافظه‎كارانه و از منظري حقوقي و قانوني مكانيزم‎هايي همچون ائتلاف نخبگان گروه هاي مختلف، امتيازدهي، امتحانات تناسبي، سياست زدايي از جامعه، فدراليسم، و وتوي متقابل را براي رفع اين مشكل در چارچوب دولت ملي پيشنهاد مي‎كنند. نگرش نو محافظه كاري افرادي چون ليپهارت و نورد لينگر با دو ذهنيت محافظه كارانه ديگر از سوي هانتينگتون و پارسونز مواجه است. هانتينگتون بعدها خوش بيني نومحافظه كاران قانون اساسي‏گرا را تا حد زيادي نفي مي كند. پيش بيني نظري او بر “برخورد تمدن ها” ناظر است. اين نگرش حاكي از آن است كه گرايشات قومي - فرقه اي و فرهنگي به احتمال زياد زمينه ساز تعارض و برخورد فرهنگي مي شود. او متعتقد است كه تنش‎ها و منازعات جدي در آينده از بحران هويت در ملتها نشأت خواهد گرفت پارسونز نيز از جمله محافظه كاران نظريه سيستمهاست. اونيز احتمال مي‏دهد كه جوامعي كه در آنها تعارض فرهنگي وجود داشته باشد، احتمال زيادي دارد كه با بحران مواجه شوند در نتيجه او دو نوع الگوي تحول را پيشنهاد مي كند كه به نام مدل ثبات و مدل تحول مشهورند. وي هر جامعه سياسي را حاوي چهار نهاد اقتصادي، سياسي، حقوقي، و فرهنگي مي داند. در مورد جوامع با ثبات تصور او اين است كه اين جوامع مي توانند بدون دغدغه خاطر تحول را از اقتصاد شروع كنند و به حوزه سياست و سپس حقوق تسري دهد و در حوزه فرهنگ ختم نمايد. در نظر پارسونز، مدل تحول در جوامع نااستوار شكل معكوس پيدا مي كند. ابتدا بايد مشكل فرهنگي حل شود، سپس حوزه هاي كاركردي ديگر يعني حوزه حقوق و سپس سياست تسري يابد و در حوزه اقتصاد ختم شود. در نظر پارسونز هر يك از نهادهاي تابعه فوق داراي كاركرد خاصي است. فرهنگ به همبستگي معنوي جامعه مي انجامد و حقوق همبستگي بيروني را تضمين مي كند، نظام تابعه سياسي زمينه را براي نيل به هدف هموار مي سازد، و اقتصاد كار ويژه انطباق گرايي نظام سياسي را به عهده دارد.


نگاهي به تاريخچه و پيدايش پ. ك. ك و پژاك (بخش اول) ــ اورمولو تايماز

تبريز سسي : مقدمه:

نيروهاي امپرياليست و در راس آن انگليس بدرستي ميدانستند كه تركيه بزرگ و قدرتمند اجازه عرض اندام به غرب را نخواهد داد .

 سال هاي جنگ دنياي غرب ( فرنگي ها ) با ترك هاي سلجوقي كه به جنگ هاي صليبي مشهور شد اين تفكر را در دنياي مسيحي نهادينه كرد كه بايستي ترك ها را از صحنه سياست دنيا حذف نمود . جنگ جهانگير اول زمينه و بهانه چنين آرزويي را محقق ساخت و به تجزيه دولت عثماني يعني بزرگترين امپراطوري جهان منتهي شد . قرارداد سور متضمن جدايي بالكان ، آدليا (قسمتي از ايتاليا)، كشورهاي شمال آفريقا ، شبه جزيره حجاز ، عراق و سوريه از تركيه شد . در اين معاهده استعماري كشوري كردي نيز پيش بيني شده بود . اما با ظهور آتا ترك و شروع جنگ بزرگ ميهني وطن پرستان ترك با شش كشور دنيا كه كشورهاي غالب جنگ و متحدين آنها بودند درگير و در نهايت آنادولي و تراكيا از لوث اشغالگران پاك و كشور نوين تركيه متولد شد . بدين ترتيب معاهده سور(sevr) ملغا و معاهده لوزان به دشمنان ملت ترك تحميل شد . در شرايط جديد آرزوي دولت كردي برباد رفت .  قيام عشاير كرد علوي در سال 1920 براي محقق ساختن چنين دولتي بود(غائله درسيم) . بعد از امپراطوري عثماني يعني از شروع جنگ جهاني اول غرب به منظور تثبيت سياست تجزيه طلبانه در خاورميانه مسئله جدايي طلبي اكراد را ترويج داد و احزاب و گروههاي متعدد كردي با گرايش و انديشه هاي خاصي شكل گرفتند و تركيه با موقعيت خاص استراتژي و در محدوده جغرافيايي خاورميانه براي ناتو اهميت خاصي داشت . لذا شوروي نيز براي آسيب پذير كردن خط مقدم ناتو ، جمعيت شرق و جنوب شرق تركيه را تحت عنوان نهضت هاي رهايي بخش سامان داد كه البته محروميتهاي فرهنگي و فقر اقتصادي نيز موجب گرايش گروههاي كردي به سوي مكتب ماركسيسم شد كه تمامي معضلات خود را ناشي از ترك ها مي دانستند . كردهاي معارض كه غالبا چپ گرا بوده و با حمايت شوروي سازماندهي مي شدند در جنگ سرد به عنوان اهرم فشار به نفع شوروي فعاليت مي كردند. 

شكل گيري پ.ك.ك در تركيه

تعدد ريشه هاي نارضايتي داخلي و خارجي در تركيه خصوصا كردستان تركيه موجب پيدايش گروههاي متعدد شبه نظامي و چريكي در اين منطقه شده بود كه بدون ترديد حزب كارگزاران كردستان (پ. ك. ك ) بعنوان افراطي ترين و موفق ترين جنبش كردي در دهه هاي اخير مبارزات كردستان تركيه ظاهر شده است .

در سال1970 تفكرات افراطي و انديشه هاي عبدالله اوجالان معروف به « آپو » به معني عمو شكل مي گيرد . آپو در دانشگاههاي تركيه بعنوان دانشجوي علوم سياسي به بحث و بررسي درباره اوضاع كردستان تركيه مي پردازد و با تلاش و رهبري وي گروه دانشجويي و شاخه جوانان انقلابي احزاب در تركيه شكل مي گيرد و نفرات آن گروه را اكثرا كرد زبان و بعضا ترك زبان و روشنفكران و دانشگاهيان تشكيل مي داد كه « حقي كارا» و « عبدالله اوجالان » هسته اصلي و مركزي آن گروه بودند . اين افراد جلسه اي در آنكارا تشكيل مي دادند كه به تجمع و گردهمايي « ديكمان » مشهور شد و به دو توافق دست يافت :

1-      بازگشت به ميهن

2-      شروع مبارزه ايدئولوژيكي و تنظيم و سازماندهي پس از بازگشت به كردستان.

گفتني است كه پس از مدتي با همت فارغ التحصيلان دانشكده علوم سياسي و به رهبري اوجالان گروهي با نام «انجمن تحصيل كردگان دموكرات وطن پرست آنكارا»  اعلام موجوديت مي كنند و در سال 1974 اين گروه نام خود را بر اساس ايدئولوژي كه انتخاب كرده بودند به « apousk» يعني پيروان آپو تغيير دادند .

در سال 1975 اين گروه به طور مخفي با تبليغات سياسي مردم را عليه دولت تحريك مي كردند و در سال 1977 تحت عنوان « مسير انقلاب كردستان» منشوري را منتشر كردند كه در همين سال دولت با خطرناك اعلام نمودن اين گروه به وسيله سازمان استخبارات و اطلاعات تركيه (MIT) سازمان ستاره سرخ را براي مقابله با اين گروه سركوب هرگونه آشوبي تشكيل دادند كه اين سازمان با نفوذ در داخل اعضا گروه رهبر و اداره كننده گروه يعني حقي كارا را به قتل رساندند كه پس از او هدايت آن به اوجالان واگذار شد . در 27 نوامبر 1987 در روستاي فيس كنگره اي تشكيل و حزب كارگران كردستان P.K.K رسما بنيانگذاري شد . اوجالان در اواخر سال 1979 به لبنان (دره بقاع )  رفته و در آنجا به آماده كردن مكان و محيط براي تعليم و آموزش افراد نيروهاي انقلابي جهت مبارزه پرداخت و تا پايان سال 1979 حدود صد نفر هه وال (يار و رفيق ) جذب و به لبنان فرستاد تا پايگاههاي فلسطيني زير نظر خود آموزش ببينند . در سال 1980 در اثر درگيري هاي متعدد بين چپ ها و راستگرايان و ناتواني دولت ضعيف حاكم ژنرال كنعان اورن با يك كودتا قدرت را در دست گرفته با اعمال وضعيت فوق العاده و حكومت نظامي همه گروهها و احزاب چپ گراي كرد سركوب شدند. عده اي فرار ، عده اي تبعيد و عده اي نيز زنداني شدند . در اين مدت كه سه سال  طول كشيد عده اي از افراد حزب پ.ك.ك تسليم نشدند و حتي به خارج هم  فرار نكردند از جمله آنها چهار (هه وال ( بودند كه دست در دست هم خود را به آتش كشيدند اما تسليم نشدند و يا اينكه عده اي در زندان دست به اعتصاب غذا زدند . در سال 1982 كنگره دوم پ. ك. ك در لبنان تشكيل شد و جنگ چريكي (گريلا ) تصويب گرديد ، آنها به كردستان بازگشتند و در سال 8-1983 عملا وارد فاز نظامي و جنگ مسلحانه شدند و با انجام عمليات هاي نظامي در استان هاي غازي آنتب ، سييرت و باتمان قيام مسلحانه را شدت بخشيدند كه ابته ارتش تركيه موفق شد با دستگيري و زنداني و اعدام تعداد زيادي از اعضاي حزب از جمله برخي از اعضاي كادر رهبري ، ضربات سختي بر آن وارد كند و در مقابل ، رهبري حزب براي ترميم جراحات وارده، بدنه حزب را گسترش داده و آن را تا حدود ده هزار نفر نيروي مسلح ارتقاء داد تا جائيكه در كنگره سوم در سال 1986 كه در لبنان تشكيل شد دستور تشكيل ارتش به اصطلاح آزادي بخش كردستان (ARGK) صادر گرديد . بعد از جنگ نفت در سال 1991 و شكست عراق و مطرح شدن كردستان آزاد در عراق توسط اتحاديه ميهني كردستان و بارزانيها ، انگيزه جدايي طلبان كرد در مناطق كردنشين چهار كشور عراق ، ايران ، سوريه و تركيه با چاپ و انتشار نقشه كردستان بزرگ فزوني يافت و حزب پ.ك.ك براي رسيدن به استقلال با انگيزه قوي تر اقدامات نظامي خود را قوت بخشيد و قسمتي از تجهيزات خود را از سوريه و ليبي و البته ايران كه به بازي دوجانبه دست زده بود تهيه نمود و به صورت گسترده به آموزش نيرو ها پرداخت و از سال 1371 با انجام دهها مورد عمليات كمين ، حمله به تاسيسات و مراكز نظاي و مين گذاري توانستند تلفات سنگيني بر نظاميان تركيه وارد نمايند . گفتني است طبق آماري كه روزنامه اطلاعات اخيرا منتشر كرده است پ.ك.ك بيش از 37 هزار نفر از مردم تركيه را كه بيشترشان غير نظامي بوده اند در درگيري هاي نظامي از بين برد . همچنين از طرفي پ .ك ك در كنار اقدامات مسلحانه خود با در اختيار داشتن يك شبكه تلويزيوني (روژ تي وي)از نظر فرهنگي و تبليغي و سياسي نيز فعاليت داشته و توانسته با نفوذ در بين مردم كرد و حتي شخصيت هاي سياسي و دولتي در منطقه كردستان ، هر وقت اراده نمايد مردم كرد را عليه حكومت بسيج نمايد و با انجام راهپيمايي، تظاهرات و اعتصاب در شهرهاي كردنشين از حاكميت امتياز اجباري بگيرد و فشار رواني بر حاكميت وارد سازد .

آشنايي با آپو و آپوئيسم :

آپو كيست ؟

آپو به معني عمو همان عبدالله اوجالان است كه در سال 1947 در روستاي ليجه متولد شده است . وي همواره از پدر خود با نفرت ياد مي كرد و به جهت داشتن روحيه پرخاشگري در مقابل خانواده خود طغيان نموده و و به دليل خشونت از روستايشان هم فرار كرد . آپو نظر موجود جامعه ي خود را به شدت نفي مي كرد و براي خود رسالت رهايي بخش قائل بود و خود را منادي نسل كرد مي دانست ، از عقايد ديني با نفرت ياد مي كرد و آنرا عامل عقب ماندگي مي دانست . اوجالان در سال آخر دبيرستان گرايشات كمونيستي پيدا مي كند و خود را يك كمونيست و همرديف لنين ، استالين و پائولوس معرفي نمود

آپوئيسم و مباني معرفتي :

آپوئيسم تنها راه كسب معرفت را حس بشري مي داند و در تحليل مباني معرفتي نوعي آزمون پذيري تجربي را مي پذيرد و وجود نظام غير مادي را نفي مي نمايد و مذهب را نوعي قيد وابستگي و عقايد مذهبي را حاصل تفكرات سنتي بشر و غير عقلاني مي داند و تمامي مظاهر معنوي انسان  را كاذب و غيرقابل قبول مي شمارد و دين به طور عام و اسلام به طور خاص را افيون جامعه ، عامل ايست تمدن ، مظهر عقب ماندگي ، عامل بردگي زن ، عامل نظام طبقاتي ، توجيه گر ظلم و اجحاف اجتماعي مي داند . آپو به نوعي به نژادپرستي فاشيستي اعتقاد دارد و مروج تفكر نژاد برتر مي باسد و مباني اخلاقي جامعه را حاصل نظام توتاليتر مي داند و مانند ماركسيسم به پيدايش تصادفي نظام هستي معتقد مي باشد آپوئيسم همچنين به تضاد پديده ها ، ديالكتيك ، رو بنا بودن دين ، دولت ، اخلاق خانوده ، اساسي بودن نقش اقتصاد ، تكامل تاريخ بر مبناي ماترياليسن معتقد مي باشد ، ولنگاري ليبراليسم را مي پذيرد و با الهام از ليبراليسم ، دموكراسي را مطرح و سودگرايي وحشيانه ليبراليسم را منطقي مي داند . آپوئيسم مليت را بهانه تمركز قدرت ، عامل تضاد ، سركوب كننده جريان هاي مردمي ، نفي كننده حقوق اقوام و نتيجه استعمار خارجي و استبداد داخلي عنوان مي كند .

آپو با توجه به علاقه اي كه به جنس زن دارد قيد اخلاقي زن را رد مي كند و حجاب و هر نوع پوشش زنان را نوعي اسارت مي داند و به اشتراك جنسيتي اعتقاد دارد و نظم خانواده را نوعي نظم استبدادي مي داند، نظم عشيرتي در كردستان را نيز عامل استبداد دانسته و تنها حركت آزادي بخش در كردستان را از حركت هاي خود مي داند و جنگ كرد با كرد را مجاز دانسته و مبارزه را تنها د رچارچوب ايده ي خود قبول دارد و نجات خاورميانه را در گرو نژاد خيالي كرد و برتري نژاد كرد مي داند .

آپوئيسم معتقد است قرابت و نزديكي خاصي بين برگزيدگان فرزندان بني اسرائيل و كرد وجود دارد و آن را نژاد برتر مي داند و براي كرد نقشي مانند يهود و ايدئولوژي صهيونيسم قائل مي باشد و تفكر آپوئيسم محصول فلسفه فكري مبتني بر بينش صهيونيسم است و معتقد است آنچه تا كنون ماموريت صهيونيسم بوده بايد به كرد واگذار شود و بايد گفت آپوئيسم و صهيونسم با تفكر موجود محصول نظام فكري توليد شده از دستگاههاي جاسوسي بين المللي مي باشد . 

نتيجه اينكه تفكر آپوئيستي با شاخه ها و جهت گيري ها و نگاه تحليلي خاص به تاريخ و جامعه فعلي و آينده ، ترسيم كننده واقعيتي تلخ در آينده خاورميانه است . بدين معني كه با توجه به قرابت نژادي و فكري كه با صهيونيسم و يهود دارد و ترسيم سرنوشت مشترك با قوم يهود و اعتقاد به برتري قوم كرد حتي نسبت به قوم يهود دارد نوعي نژاد پرستي پان كرديسم را دنبال مي كند كه ضمن نفي اصول ثابت و پايه دار نظام اجتماعي در سطح خاورميانه ، از جمله دين به طور عام و اسلام به طور خاص و شيعه بطور اخص ، ملت و غيرت ملي ، نفي نظام خانواده و ترويج نوعي بي بند و باري جنسي به نام دفاع از حقوق زن ، درصدد است با توجه به تحولات موجود خاورميانه از جمله حضور امريكا در منطقه خاورميانه و نگاه مثبت نسبت به اين حضور در كنار طرح خاورميانه جديد آمريكا و همساني نظام كنفدرال و فدراتيو آپوئيسم نوعي همساني و با دقت بيشتر نوعي انطباق عملي بين نظام پيشنهادي آمريكا و نظام پيشنهادي آپوئيسم به چشم مي خورد .

آپوئيسم و اديان :

براي آشنايي با شخصيت آپو كه با فريبكاري از مردم ديندار كرد براي اميال شخصي خود هزينه مي كند بخشهايي از كتاب او به نام “دفاع از يك خلق ” را براي نمونه ذكر مي كنيم:

اسلام راديكال و روي آوري مجدد به قالب اسلام نيز در مقابل بزرگترين حمله جهاني كاپيتاليسم غير از گرايشات و جنب و جوشهاي انتحاري ناشي از نا اميدي و درماندگي ، معناي ديگري ندارد

دو پيامبر اخير(محمد و عيسي ) زمينه پيدايش دولت فئودالي را فراهم كرده اند ” و ” سازشكاري طبقاتي عيسي در واقع يك انقلابي راديكال طبقاتي مي باشد ، در مسيحيت بويژه در مرحله دولتي شدن ، آريوسگرايي نماد مقاومت طبقاتي مستضعفان مي باشد . همان گرايش در اسلام و هنگام تبديل شدن مذهب سني به دولت جريان مي يابد” آيه ها و سنتهايي كه محمد در معناي (به خدا شرك نورزيد ، در كار خدا دخالت نكنيد ، خدا از همه ما حساب خواهد خواست اما به كسي حساب نمي دهد) بر زبان رانده ، آگاهانه يا ناآگانه موجب گشودن راه به روي سياست دولتهاي سلطنتي ، پادشاهي و امارتي قرون وسطي شده است . قرآن از اين منظر يك بيانيه (مانفست) دولت است ”

” اگر خاورميانه توسط تمدن اسلام به مقاومت بپردازد غير از سمبليك بودن كاري از پيش نخواهد برد . اسلاميت حداكثر توليد و بهره خود را در قرن ۱۲-۸ ارائه كرده است . پسماندهاي ان پوسته اي بيش نيست ”

شيوه هاي عمل پ. ك. ك در اوايل شكل گيري

1)      تدوين وابلاغ تمام مقررات حزبي بوسيله عبدالله اوجالان و عدم توان سرپيچي از دستورات رهبري از سوي اعضا

2)      تهديد به مرگ افرادي كه قصد خروج و يا انشعاب از حزب را داشتند .

3)   معرفي پ.ك.ك بعنوان تنها حزب حاكم مطلق سياسي در منطقه و پذيرا نبودن هيچگونه فعاليت حزب و يا سازمان هم عقيده در منطقه

4)      عدم اعتقاد به شيوه هاي مبارزات فرهنگي و مسالمت آميز

5)      شناسايي ، تهديد و قتل خبرنگاراني كه عليه پ.ك.ك مطلب مي نوشتند .

6)      متوسل شدن به خشونت جهت رسيدن به اهداف خود

7)      نفي روابط آزادانه اعضا حزب با عناصر مونث و تيرباران طرفين

8)      ممنوعيت و مجازات براي شرب خمر و مواد مخدر

9)      پارتيزاني و چريكي عمل كردن به عنوان تاكتيك حزب

10)   تلاش براي ضربه زدن به صنعت توريسم جهت متضرر كردن دولت تركيه



تاكتيكهاي كردها و اشتباهات تركها

به روايت آيت الله ميرزا عبدالله مجتهدي.

 

بندهائي از كتاب "بحران آزربايجان- سالهاي ١٣٢٤-١٣٢٥ ش. خاطرات مرحوم آيت الله ميرزا عبدالله مجتهدي. به كوشش رسول جعفريان. موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران. تهران، چاپ ١٣٨١)

- خوي و اورميه و ديلمان كه كردها ادعا مي كنند جزو كردستان است، شهرهائي هستند كه اهالي آنجاها صد در صد ترك هستند.

- پيشه وري: تركيه (تركها) از قديم دشمن ما هستند.[ازبزگترين اشتباهات فكري ايشان بود]

- مداخله كردها و كارشكني هاي آنها به حدي رسيده است كه تقريبا جريان عادي حكومتي را متوقف نموده اند.

- كردها از آزربايجانيها بدگمان هستند. هميشه مي ترسند كه آزربايجان با حكومت طهران بر عليه كردها متحد بشود.

- اوضاع در نزديكيهاي مياندوآب و در قسمتهاي مجاور و اطراف براي دولت آزربايجان خوب نيست.

- مياندوآب بين ما و شما آلزاس بورن خواهد شد.

- كردها مالكيت را به تمام معناي كلمه محترم مي شناختند و در استفاده از اراضي مزروعي رضايت مالك را شرط مي دانستند

.....................................................................

اوضاع در نزديكيهاي مياندوآب و در قسمتهاي مجاور و اطراف براي دولت آزربايجان خوب نيست.

دوشنبه ٢٩ بهمن

.......................

از اوضاع حقيقي آزربايجان اطلاع صحيحي در دست نيست. كبيري وزير راه فعلا در تبريز نيست. گويا اوضاع در نزديكيهاي مياندوآب و در قسمتهاي مجاور و اطراف براي دولت آزربايجان خوب نيست. مي گويند غائله مهين لشكر كه خاتمه نيافته است، وزير راه را براي جلوگيري از حوادث مجبور نموده است كه در محل حاضر باشد.

 از چندي قبل كه مشهور نموده اند اورميه را كردها گرفته اند، اساسي ندارد. دو سه روز پيش حكومت ملي مبلغ معتد بهي با چند نفر فدائي به آنجا فرستاده است. گويا قسمتي از اطراف شهر در دست كردها باشد.

 دو سه روز است كه آقاي قاضي محمد به تبريز آمده است. قاضي محمد ليدر نهضت اخير كردهاي ساوجبلاغ است. برادرش صدر قاضي هم نماينده ساوجبلاغ در مجلس است. با آقاي قاضي و برادرش سابقه رفاقت دارم. تقريبا ده سال قبل در ساوجبلاغ با هم آشنا شديم. در گراند هوتل منزل نموده است. دكتر اخوي من با تلفون صحبت نموده و از قاضي وقت گرفت كه فردا ساعت نه بديدن ايشان برود. گويا آقاي قاضي در كوچه ها كه راه مي رود، عمامه بسر ندارد و يك جور كلاه مخصوص بسر مي گذارد. [ص ١٢٦]

.......................

مياندوآب بين ما و شما آلزاس بورن خواهد شد.

سه شنبه ٣٠ بهمن

.......................

راديو تركيه خبر داد كه اورميه را كردها اشغال نموده اند؛ ولي ظاهرا اين خبر انعكاس همان شهرت است كه در آزربايجان شايع است. شهر تا حال تحت اشغال كردها نيامده است. ادارات منحل نشده است غير از عدليه كه در اثر كمي نفوذ حكومت آزربايجان به شغل خود نتوانسته است ادامه بدهد و چند نفر از قضات مورد ضرب و توهين اشخاص واقع گرديده اند. [ص ١٢٧]

.......................

همان طور كه قرار بود، دكتر ساعت نه صبح به ديدن آقاي قاضي محمد كه در گراند هوتل منزل نموده است رفته بود. علاوه بر قاضي عموزاده اش و عده زيادي از اكراد آنجا بوده اند. عموزاده قاضي، محمد حسين خان پسر سيف القضات است كه از ساوجبلاغ براي نمايندگي در مجلس ملي آزربايجانان انتخاب شده بود. صحبتهاي متفرقه شده و قاضي به طور نيمه شوخي و نيمه جدي گفته است كه ما به كلي از ايران جدا شده ايم. دكتر پرسيده است كه مياندوآب به كدام طرف رسيده است؟ قاضي جواب گنگي داده است. دكتر به طور شوخي گفته است كه مياندوآب بين ما و شما آلزاس بورن (١) خواهد شد. روي هم رفته از صحبتهاي سياسي اجتناب مي شده است.

(١)- ناحيه اي در قسمت شرقي فرانسه، در سال ١٨٧١ به آلمان واگذار شد، پس از جنگ جهاني اول به فرانسه بازگشت. [ص ١٢٨]

.......................

خوي و اورميه و ديلمان را كه كردها ادعا مي كنند كه جزو كردستان است، شهرهائي هستند كه اهالي آنجاها صد در صد ترك هستند.
سه شنبه ٣ ارديبهشت

.......................

شايد از اينها جدي تر از نقطه نظر حكومت آزربايجان، مساله خوي باشد. گويا بعد از تخليه قشون روس از خوي عده اي از كردها وارد خوي شده اند و اظهار نموده اند كه خوي جزو كردستان است. و براي جلب قلوب اهالي اظهار داشته اند كه نظام اجباري و تقسيم اراضي موقوف است. اعيان و اشراف خوي مايل به كردها شده اند. فدايي ها هم خيلي هايشان به محلهاي خودشان مراجعت نموده فرماندار خوي به تبريز آمده است؛ اين اطلاعات را من شنيدم. نمي دانم چه حد با واقعيت وفق مي دهد، اما از آمدن فرماندار خوي به تبريز مطمئن هستم.

 واقعا مساله كردستان يك مساله بغرنجي نسبت به آزربايجان است. خوي و اورميه و ديلمان را كه كردها ادعا مي كنند كه جزو كردستان است، شهرهائي هستند كه اهالي آنجاها صد در صد ترك هستند. منتهي در چند فرسخي آنها چند تا دهات كردنشين واقع گرديده است كه آن قراي كردنشين هم نسبت به قراي ترك نشين كم و بي اهميت هستند. روي چه مبنائي كردها اين شهرها را ادعا مي كنند معلوم نيست، شايد ادعاي خود را روي اساسهاي تاريخي مبتني كرده اند.

 در هر صورت به نظر مي رسد كه براي رفع اشكال، متفكرين كرد چاره انديشيده اند؛ به اين ترتيب كه در معناي كرد توسعه قائل شده اند. مخصوصا در اورميه كه با وجود اينكه اداره امور رسما در دست ماموران حكومت ملي آزربايجان است، كردها نفوذ زيادي دارند. آنجا فرقه كرد تاسيس شده است كه هر كس مايل باشد نام خود را در جزو كردها ثبت مي كنند و عده زيادي از عجمها خود را كرد به ثبت رسانده اند. زارو آقا و عمر آقا ليدرهاي كردها در آن صفحات مي باشند. عمر آقا گويا رئيس امروزي دولت كرد است.

 مساله روابط كردستان با دولت آزربايجان هم تاريك است. معلوم نيست كه متحد هستند يا مخالف؛ گويا قدر جامعشان ضديت با دولت مركزي ايران است. آقاي قاضي محمد رئيس جمهوري كردستان فعلا در تبريز است. ظاهرا براي مذاكره در خصوص روابط دو مملكت آمده است. [صص ٢٤٠-٢٤١]

......................

پيشه وري: تركيه (تركها) از قديم دشمن ما هستند.[ ازبزگترين اشتباهات فكري ايشان بود]

جمعه ٧ ارديبهشت

.......................

در آخر نطق خود آقاي پيشه وري مطلب را به روابط آزربايجان و كرد كشيد. مبلغي در باره يگانگي دو ملت آزربايجان و كرد و همچنين در تعريف و تمجيد قاضي محمد پيشواي محبوب ملت كرد كه يكي از بزرگان و سرني هاي (كذا) عالم شرق است بيان نموده اظهار داشت كه آزربايجانها و كردها، سرحد عراق و تركيه را حفظ مي كنند و تركيه (زير تركيه نوشته شده است تركها) از قديم دشمن ما هستند. [ص ٢٤٦]

.......................

در خلال همه اين حادثه آشوريهاي اورميه طرفدار حكومت ملي و دمكراتها بوده اند، اما كردها طرفدار اهل شهر و شاگردان مدارس بوده اند.

 جمعه ١٧ خرداد

در شماره روز گذشته روزنامه آزربايجان شرحي راجع به مسافرت اخير آقاي پيشه وري و سه نفر ديگر از وزرا به اورميه نوشته شده بود كه چيز مهمي از آن استفاده نمي شد. با بيان عادي و مقدمه هائي كه از بس تكرار شده مبتذل گرديده است. در روزنامه، مسافرت رئيس حكومت ملي را و دستورهايي را كه براي عمران شهرهاي اورميه، خوي و سلماس داده است نوشته بود.

 از آن طرف مردم كه نوشته هاي روزنامه هاي تبريز را جدي تلقي نمي كنند، تفصيل قضايائي را كه باعث مسافرت آقاي پيشه وري گرديده است، و ابدا در آن شك و شبهه ندارند در هر جا كه چند نفرشان جمع مي شوند، صحبت مي نمايند. مجمل حكايت قضيه كه از چند نفر شنيدم تقريبا اين است كه در اورميه شب نامه هائي پراكنده مي شود. حتي روي ميز اداره ها هم از نسخه هاي شب نامه گذاشته شده بود. شاگردان مدارس مظنون نشر شب نامه مي شوند. به دستور هلال ناصري حاكم جديد اورميه كه مضمون شب نامه ها حمله مستقيم به شخص وي بوده است، چند نفر از شاگردان جلب و تحت تعقيب قرار مي گيرند و براي استنطاق توقيف مي شوند. اولياي اطفال كه غالبا از مهمترين شهر بوده اند، پيش حاكم براي خلاصي اطفال خود اقداماتي مي نمايند. ضمنا مي گويند كه ما شب نامه ها را ننوشته ايم؛ ولي با مندرجه در آن موافق هستيم. بالاخره كار به آنجا مي كشد كه شاگردان محبوس را به زور از محبس نظميه بيرون مي آورند. قبل از اين قضايا يا بعد از آن، خانه هاي اهل شهر را تفتيش مي كنند. از خانه يك نجار يك كفن پيدا مي شود كه در روي آن بعضي مطالب نوشته شده بود. در حق نجار و هم چنين در حق شاگردهاي مدارس بعض شكنجه ها اعمال مي شود. مي گويند به انگشتان آنها سيخ زده اند و اين مساله بيشتر بر انزجار مردم از حكومت ملي آزربايجان مي افزايد و بيم آن مي رود كه قضيه بيشتر كسب وخامت نمايد كه آقاي پيشه وري با همراهي سه وزير در محل حادثه حاضر مي شود.

 در خلال همه اين حادثه آشوريهاي اورميه طرفدار حكومت ملي و دمكراتها بوده اند، اما كردها طرفدار اهل شهر و شاگردان مدارس بوده اند. اگر في الواقع اين قضيه صحت داشته باشد كه با زور شاگردها را از محبس بيرون آورده اند، اين از دست مردم عادي شهر بدون مساعدت باطني بلكه ظاهري يك قوه ديگر كه ظاهرا همان كردها هستند نمي تواند باشد. در شرح تفصيلات مسافرت كه در روزنامه آزربايجان نوشته شده بود، دو نكته بود كه شايد مويد بعضي حكايت فوق و حدسيات راجعه به آن باشد. يكي آن بود كه نوشته شده بود كه چون امر تبليغات در اورميه ناقص بود آقاي پيشه وري دستور داد كه چندين بلندگو در خيابانها نصب بشود كه اخبار راديو را مردم بتوانند استعماع كنند. نكته ديگر اين بود كه نوشته شده بود كه آقاي پيشه وري در شهر اورميه ريش سفيدان و روحانيهاي آشوري را به حضور پذيرفته و با آنها در باره آسايش و فرهنگ ملت آشوري تبادل افكار نمود، از كردها اسمي برده نشده است.

هلال ناصري حاكم اورميه كه گويا وجود وي باعث عمده ظهور حوادث اخيره گرديده است يك نفر كتابفروش است كه كتابخانه اي به اسم كتابخانه هلال ناصري در تبريز دارد. تعيين مشاراليه به حكومت اورميه اسباب تعجب بلكه لبخند اهالي تبريز گرديد. گويا در اورميه هم با تحقير و استهزا تلقي گرديده است. بي لياقتي وي براي اداره حكومت يك شهر بزرگ مثل اورميه نه از جهت پستي شغل سابق وي است كه [شايد] عباسعلي پنبه اي كه پينه دوز پاره دوز بود، از همه حيث به آن شغل اليق از [هلال ناصري كتابفروش بود]. [صص ٢٧٩-٢٨٠]

 مداخله كردها و كارشكني هاي آنها به حدي رسيده است كه تقريبا جريان عادي حكومتي را متوقف نموده اند.
سه شنبه ٢٨ خرداد

...................

امروز ابوالقاسم مجتهدي كه رئيس عدليه خوي مي باشد وارد تبريز گرديد. مشاراليه كه چند سال است در عدليه خوي كار مي كند و از آن شهر وصلت نموده است اطلاعات موثقي از خوي و سلماس و آن طرفها مي تواند بدهد.

مهمترين قسمت اطلاعاتي كه راجع به اوضاع آن صفحات حاصل نمودم، در باره رفتار كردها با مامورين حكومت ملي و دمكراتها است. مداخله كردها و كارشكني هاي آنها به حدي رسيده است كه تقريبا جريان عادي حكومتي را متوقف نموده اند. كردها بيدق مخصوصي براي خودشان دارند و هر كس از اهالي آزربايجان غيركرد كه به اصطلاح محلي آنها را در مقابل كردها عجم مي گويند، داخل در حزب كردها مي گردد، در مقابل فشار و تحكمات دمكراتها و مامورين حكومت ملي مصون مي ماند. ضمنا در چند مورد با تقسيم ارضي هم به عنوان اينكه مخالف دين اسلام است مخالفت نموده اند. مالكين و صاحبان ثروت بالطبع طرفدار كردها شده اند و چند نفر از آنها داخل حزب كرد شده و بيدق كرد در ملك خودشان نصب نموده و با اين ترتيب از بلاي تقسيم اراضي خلاص شده اند.

 نماينده كردها اظهار داشته است كه تا ده سال مردم از ماليات معاف هستند. اين اعلام هم جمعي را كه ابتلاي مالياتي دارند، به طرف كردها جلب كرده است. اتفاق افتاده است كه يك نفر كه در تحت تعقيب اداره ماليات بوده است به مجرد اينكه كارت عضويت حزب كرد را تحصيل نموده است، از تعقيب ماليه كه به شدت مطالبه ماليات از وي مي كرد، خلاصي يافته است. كردها به امور قضائي هم مداخله مي نمايند. مخصوصا در امور راجع به روابط مالك و رعيت به نفع مالكين در قضايا فصل خصومت مي نمايند كه فقط اين موضوع تنها براي خيلي از اشكالات فتح باب مي كند. تعجب در اين است كه اين عمليات را كردها در خوي مي كنند كه عده معتنابهي در آن شهر ندارند و محل سكونت كردها تا خوي چهار پنج فرسخ فاصله دارد. و عجب تر از آن سكوت و تحمل طرف مقابل است كه با خشونت و سختگيريهائي كه در ساير قسمتهاي آزربايجان اعمال مي نمايد، منافي به نظر مي رسد. آيا از كردها مي ترسند يا نمي خواهند كه با داشتن اختلافات زياد با طهران سر به سر كردها بگذارند يا اينكه روسها كه هر دو دسته را روي كار آورده اند، براي نقشه غير معلومي كه در نظر دارند، جلو دمكراتهاي عجم را مي گيرند و نمي گذارند كه عجمها بر كردها مسلط باشند.

 در هر صورت و جهت، خواه اينها باشد يا غير اينها، اين اوضاع كه به هيچ وجه نسبت به آينده اطمينان بخش نيست، ممكن است كه قتل و غارت شديدي در آن قسمت در آزربايجان حاصل بشود و نتايج ناگوار و غيرمترقب بر آن بار بشود. مخصوصا اينكه مامورين حكومت ملي در اطراف تبريز و شهرهاي كوچك غالبا از اشخاص نالايق و كم تجربه انتخاب شده اند و نفوذ حزبي در انتخاب آنها دخيل بوده است و به جهت دور بودن از جلو چشم، مراقبت كامل هم از اعمال ايشان به عمل نمي آيد. [صص ٢٩٥-٢٩٦]

...................

كردها از آزربايجانيها بدگمان هستند. هميشه مي ترسند كه آزربايجان با حكومت طهران بر عليه كردها متحد بشود.

يكشنبه ٢٣ تير

.................

قاضي محمد كه مراجعتش از طهران و بي نتيجه ماندن مذاكرات وي با حكومت مركزي منتشر شد، حال در تبريز شايع شده است كه قاضي با پيشه وري ملاقات نموده است. روابط آينده كردها و دمكراتهاي آزربايجان كه هر دوشان بر عليه دولت مركزي ايران مظهر حمايت روسها هستند، موجب انديشه است. اگر گاهي به ذهن مي آيد كه هر چه محرك حكم بكند، متحركها هم همان را خواهند كرد، اما حرف در اين است كه قوه محركه چه قسم امر خواهد نمود. كردها خودشان از آزربايجانيها بدگمان هستند. هميشه مي ترسند كه آزربايجان با حكومت طهران بر عليه كردها متحد بشود.

 چند ماه قبل از عقد موافقت نامه قاضي محمد اتباع خود را ترسانيده و گفته بود كه آزربايجانيها و ساير ايرانيها اختلافات خودشان را در آخر كنار گذاشته و كردها را تنها خواهند گذاشت. نظر قاضي در اين پيش بيني به اتحاد مذهب ما بين آزربايجانيها و فارسها است كه اين اتحاد را با كردهاي سني مذهب ندارند.

باز شايعاتي در شهر داير شده است كه كردها خوي را تصرف نموده اند. خبر بسيار مبهم و راوي معيني ندارد. شايد منشا انتشار شايعات اخيره حادثه قتلي باشد كه چند روز قبل در ماكو اتفاق افتاده است. مقتول از اكراد است و كردها عجمها را متهم به قتل مي نمايند. ابوالقاسم مجتهدي شخصا براي تحقيقات به ماكو رفته است.

 آقاي رفيعي نظام الدوله به فرمانداري اورميه منصوب گرديده است. ليدرهاي دموكرات از سو اداره هلال ناصري فرماندار سابق شاكي مي باشند و اميدوارند كه آقاي رفيعي در سايه حسن تدبير و تجربه خود بتواند غلط كاريهاي هلال ناصري را اصلاح نمايد. شايد يكي از علل عدم پيشرفت حكومت هلال ناصري در اورميه نفوذ كردها و مداخله آنها در كار حكومت بوده است. [صص ٣٢٤-٣٢٥]

....................

كردها مالكيت را به تمام معناي كلمه محترم مي شناختند و در استفاده از اراضي مزروعي رضايت مالك را شرط مي دانستند
شنبه ٢٩ تير

....................

امروز يكي از آقازادگان خوي وارد تبريز شده و از اوضاع خوي كه در ابتلاها در بعضي ها با ساير نقاط آزربايجان شريك و در بعضي ديگر منفرد مي باشد شمه اي بيان كرد. در آنجا هم مساله بهره در راس مسائل مهمه قرار گرفته است و خبر اقدامات مالكين در تبريز و احتمال تعديل قانون به مالكين خوي هم رسيده و توليد اميدواري در آنجا كرده است.

 باز هم هما آقازاده (آقا سيد حسن مرجعي) اطلاع داد كه نفوذ حزب كرد در خوي خيلي ضعيف شده و بعضي تشكيلات كه آنها در خوي داشتند و به واسطه آنها در امور حكومتي مداخله مي نمودند، تقريبا منحل شده است. پولي كه به عنوان شير و خورشيد سرخ از واردين به خوي ماخوذ مي داشتند، حالا ديگر گرفتن آن موقوف گرديده است.

 اين عقب نشيني كردها به هر علت باشد، بر خلاف صرفه آني طبقه مالكين است؛ چون كه كردها مالكيت را به تمام معناي كلمه محترم مي شناختند و در استفاده از اراضي مزروعي رضايت مالك را شرط دانسته و لزوم تاديه بهره به طرز قديم را لازم مي شمردند. حالا كه كردها از مداخله ممنوع شده اند، زارعها در اداي حقوق مالكانه تمكين نمي كنند. [ص ٣٣٧]

 

قاراباغدا يول وئريلن سهولري باتي (غربي) آذربايجاندا تكرار ائتمك اولماز - صمد نيكنام